گنجور

 
مولانا

باد بین اندر سرم از باده‌ای

نوش کردم از کف شه‌زاده‌ای

جان چو اندر بادهٔ او غوطه خورْد

بر سر آمد تابناکی ساده‌ای

چشم جان می‌دید نقشی بوالعجب

هر طرف زیبانگاری شاده‌ای

هر دو گامی مست عشقی خفته‌ای

بر سر او ساقیی اِستاده‌ای

زان هوس شد پای دل‌ها بسته‌ای

زان طرب شد پَرِّ جان بگشاده‌ای

نوش‌نوش مستیان بر عرش رفت

تا گرو شد زهد را سجاده‌ای

شمس تبریزی سر این دولت است

در نهانْ او دولتی آماده‌ای

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

دوش وقت صبح چون دل داده‌ای

پیشم آمد مست ترسازاده‌ای

بی دل و دینی سر از خط برده‌ای

بی سر و پایی ز دست افتاده‌ای

چون مرا از خواب خوش بیدار کرد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
حکیم نزاری

واخورم بر باد هریک باده‌ای

در نویسم نام هر آزاده‌ای

قاسم انوار

در جوارش بود سید زاده ای

دل بدست محنت و غم داده ای

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه