میزنم حلقهٔ درِ هر خانهای
هست در کوی شما دیوانهای؟!
مرغ جان دیوانهٔ آن دام شد
دام عشق دلبری دُردانهای
عقلها نعرهزنان کآخر کجاست
در جنونْ دریادلی مردانهای؟
ای خدا مجنون آن لیلی کجاست؟
تا به گوشش دردمیم افسانهای
زانکه گوش عقل نامحرم بُوَد
از فسون عاشقان بیگانهای
سلسلهزلفی که جان مجنون او است
میل دارد با شکسته شانهای
شهر ما پرفتنه و پرشور شد
الغیاث از فتنهٔ فَتّانهای
زوتر ای قَفّال مِفتاحی بساز
کز فرج باشد ورا دندانهای
هین! خِمَش کن کژ مرو فرزین نهای
کی چو فرزین کژ رود فرزانهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر از عشق و دیوانگی سخن میگوید. او با نواختن زنگ در هر خانه، از دیوانگی عاشقانهاش میگوید و به دلبری اشاره میکند که دلش را اسیر کرده است. عقل و جنون در تضاد هستند و شاعر در جستجوی مجنونی است که دردهایش را بشنود. او به زیبایی و عشق اشاره میکند و به فتنه و شور در شهرش پرداخته، در نهایت خواهان پیدایش راه حلی برای این وضعیت است. شاعر به نظر میرسد که دوگانگی عقل و عشق را میسازد و از سرگردانی و بلاتکلیفی ناشی از آن رنج میبرد.
هوش مصنوعی: به هر خانهای که میروم، میزنم به در، آیا در این محله دیوانهای هست؟
هوش مصنوعی: پرندهای که روحش دیوانه است، در تله عشق یک معشوق زیبا گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از جستجوی عقل و منطق در دنیای جنون و عشق اشاره دارد. در واقع، پرسش از این است که عقل که همیشه بر تصمیمات و رفتارهای ما تأثیر دارد، در برابر عشق و احساساتی که انسان را به جنون میکشاند، کجاست؟ به عبارتی، آیا در دل عشق و در عمیقترین احساسات انسانی، جایی برای عقل و استدلال وجود دارد؟ این جستجوی عشقی و احساسی به نوعی به دلیر بودن در برابر احساسات و پیوندهای عمیق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای خدا، مجنون! لیلی کجاست؟ تا در گوشش داستان دردمندانهای را بگویم.
هوش مصنوعی: چون گوش عقل به رازی که عاشقان در دل دارند آشنا نیست، پس نمیتواند به جادو و فریب آنها گوش دهد.
هوش مصنوعی: زلفهای او که جان مجنون را به خود جلب کردهاند، آرزو دارند با شانهای شکسته به هم آویزند.
هوش مصنوعی: شهر ما پر از هرج و مرج و هیجان شده است و به شدت به کمک نیاز دارد، زیرا فتنهای که به وجود آمده، بسیار خطرناک و مخرّب است.
هوش مصنوعی: زودتر، ای قفلساز، کلیدی بساز که در آن راهی به سوی گشایش و رهایی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: به خودت بیندیش و راه درست را انتخاب کن، چرا که اگر به راهی نادرست بروی، مانند فرزین نخواهی بود و به جهتی ناپسند خواهی رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر کسی یابد درین کو خانهای
هر دمش واجب بود شکرانهای
هر که او بویی ندارد زین حدیث
هر بن مویش بود بتخانهای
هر که در عقل لجوج خویش ماند
[...]
زین سخن گر نیستی بیگانهای
دلق و اشکی گیر در ویرانهای
آخر ای شمعِ روان پروانه ای
چند سوزی خاطرِ دیوانه ای
گر چه ما بر شمعِ رویت سوختیم
شمع را نگریزد از پروانه ای
هیچ نقصانی نباشد شمع را
[...]
خاص خاص است این چنین فرزانهای
گر تواند برد از اینجا دانهای
عشق تو گنجی و دل ویرانه ای
مهر تو شمعی و جان پروانه ای
عقل دوراندیش و ما در عشق تو
نیست الا بیدلی دیوانه ای
آشنای عشقت آن کس شد که او
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.