میزنم حلقهٔ درِ هر خانهای
هست در کوی شما دیوانهای؟!
مرغ جان دیوانهٔ آن دام شد
دام عشق دلبری دُردانهای
عقلها نعرهزنان کآخر کجاست
در جنونْ دریادلی مردانهای؟
ای خدا مجنون آن لیلی کجاست؟
تا به گوشش دردمیم افسانهای
زانکه گوش عقل نامحرم بُوَد
از فسون عاشقان بیگانهای
سلسلهزلفی که جان مجنون او است
میل دارد با شکسته شانهای
شهر ما پرفتنه و پرشور شد
الغیاث از فتنهٔ فَتّانهای
زوتر ای قَفّال مِفتاحی بساز
کز فرج باشد ورا دندانهای
هین! خِمَش کن کژ مرو فرزین نهای
کی چو فرزین کژ رود فرزانهای