عشق است دلاور و فدایی
تنهارو و فرد و یک قبایی
ای از شش و پنج مهره برده
آورده تو نرد دلربایی
یکتا شده خوش ز هر دو عالم
بربوده ز یک دلان دوتایی
آخر تو چه جوهر و چه اصلی
ای پاک ز جای از کجایی
در عالم کم زنان چه بیشی
در خطه دل چه جان فزایی
نتوان ز تو عشق صبر کردن
صبرا تو در این هوس نشایی
نادیده مکن چو دیدهای تو
بیگانه مرو چو آشنایی
تا ما ماییم جمله ابریم
بی ظلمت ما مها تو مایی
در پای غمش چه دیدی ای جان
کاین دست گشاده در دعایی
ای دل ز قضا چه رو نمودت
کز عشق تو طالب بلایی
رفتم بر عشق کاین به چند است
گفتا که نباشد این بهایی
الا بر شاه شمس تبریز
سر پای کنی به سر بیایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و فداکاری است و به زیباییهای عشق و دلباختگی اشاره میکند. شاعر از احساسی عمیق و یگانه در عشق سخن میگوید و به جنبههای معنوی و والا بودن آن اشاره میکند. او به شخص محبوب خود مینگرد و میگوید که عشقش باعث شده او از همه چیز دیگر جدا و یگانه باشد. شاعر به چالشها و مشکلاتی که در عشق وجود دارد نیز اشاره میکند و تأکید میکند که هیچ چیز نمیتواند مانع از عشق واقعی شود. در نهایت، این شعر به شور و نشاط عشق و علو مقام محبوب و بیهمتایی او پرداخته است.
هوش مصنوعی: عشق،勇敢 و فداکار است و تنها یک فرد دارای شخصیت و اصالت است.
هوش مصنوعی: ای کسی که با هنر و مهارت خود، قلبها را میربایی و زیباییهای زندگی را به نمایش میگذاری، تو با ویژگیهای خاص خود دلها را جذب میکنی.
هوش مصنوعی: در اینجا به یک فرد بینظیر و خوشسیما اشاره شده که از دنیای مادی جدا شده و در دلی که در آن دوگانگی وجود ندارد، حضور دارد. او به طرز عجیبی تک و بیهمتاست و از هر دو جهان مادی و معنوی فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: آخر تو چه ویژگی و چه حقیقتی داری که به دور از هر عیب و نقص هستی و از کجای وجود آمدهای؟
هوش مصنوعی: در دنیای اطراف، تعداد زنان کم است، اما عشق و محبت در دل زیاد است و این عشق زندگی را پر از انرژی و نشاط میکند.
هوش مصنوعی: عشق به تو را نمیتوان با صبر تحمل کرد، اما تو هم در این اشتیاق بیصبری نکنی.
هوش مصنوعی: اگر کسی را که به او آشنایی داری، به خوبی بشناسی، نادیدهاش مگیر و بیتوجهی نکن. وقتی که با او آشنا هستی، به دوری و بیگانگی نرو.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ما هستیم، همه چیز شبیه ابری است که در آن ظلمتی وجود ندارد و تو، انسان الهی، در این حالت ما هم هستی.
هوش مصنوعی: ای جان، در برابر غم او چه دیدی که این دست در دعا به سوی او دراز است؟
هوش مصنوعی: ای دل، چرا به سرنوشت خود اینگونه شکایت میکنی که به خاطر عشق تو آرزوی درد و رنج دارم؟
هوش مصنوعی: رفتم تا بفهمم عشق چه ارزشی دارد، گفت که عشق هیچ قیمتی ندارد و نمیتوان آن را با بهای مادی سنجید.
هوش مصنوعی: ای کاش در برابر شاه شمس تبریز سر به زیر کنی و به او نزدیک شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای غره شده به پادشائی
بهتر بنگر که خود کجائی
آن کس که به بند بسته باشد
هرگز که دهدش پادشائی؟
تو سوی خرد ز بندگانی
[...]
ای جان و جهان من کجایی
آخر بر من چرا نیایی
ای قبلهٔ حسن و گنج خوبی
تا کی بود از تو بیوفایی
خورشید نهان شود ز گردون
[...]
با خاک در تو آشنایی
خوشتر ز هزار پادشایی
دیده رخ راز مه ببیند
بر عارض تو ز روشنایی
از نکتهٔ طوطی لب تو
[...]
سررشتهٔ قدرت خدایی
بر کس نکند گرهگشایی
ای مونس جان من کجائی
از دیده من چرا جدائی
چون دل دهدت که هر زمانی
صد باره به نزد من نیائی
در دل شغب و دغا چه داری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.