من پار بخوردهام شرابی
امسال چه مستم و خرابی
من پار ز آتشی گذشتم
امسال چرا شدم کبابی
من تشنه به آب جوی رفتم
ماهی دیدم میان آبی
شیران همه ماهتاب جویند
من شیرم و یار ماهتابی
از درد مپرس رنگ رخ بین
تا رنگ بگویدت جوابی
جانم مست است و تن خراب است
مستی است نشسته در خرابی
این هر دو چنین و دل چنینتر
کز غم چو خری است در خلابی
یک لحظه مشو ملول بشنو
تا باشدت از خدا ثوابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تا مزرعه چو من خرابی
آباد شود به خاک و آبی
مجلس چو چراغ و تو چو آبی
وز آب چراغ را خرابی
خورشید بتافتهست بر جمع
رو تو ز میان که چون سحابی
بر خوان منشین که نیک خامی
[...]
زین پس که بجستنم شتابی
جوئیم بسی، ولی نیابی
هر جا بینند رشته تابی
در گردنشان شود طنابی
دیریست ز گوشه نقابی
داریم امید فتح بابی
از زلف کجش به عقد انگشت
ذوقست گرفتن حسابی
وآنگه به نشان بوسه کردن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.