دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
داند که: تو با شیر به شمشیر درآیی
این کار سمایی بد، نه قوت انسان
کس را نبود قوت به کار سمایی
آنان که گرفتار شدند از سپه تو
از بند به شمشیر تو یابند رهایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس دلتنگی و جدایی میپردازد و به کسانی که در موقعیتهای دشوار قرار دارند، پیامی امیدوارکننده میدهد. شاعر به ملک (پادشاه) یادآور میشود که از کارهای خدایی دلگیر نباشد و به آرامش و شادی امیدوار باشد. او بیان میکند که همه پادشاهان در زندگی بارها به چالشهای بزرگ برخورد کردهاند و در نهایت به خواستههای خود دست یافتهاند. همچنین به کسانی که در جنگ با دشمنان خود روبهرو هستند، اعتماد به نفس میدهد و تأکید میکند که هیچ انسانی نمیتواند به تنهایی در برابر نیروهای بزرگ مقاومت کند. در نتیجه، کسانی که در برابر سپاه او گرفتار شدهاند، میتوانند با قدرت او رهایی یابند.
هوش مصنوعی: دل غمگین نکن، ای پادشاه، از کارهای الهی؛ آرامش و شادی به خاطر جدایی از طبیعت به دست آمده است.
هوش مصنوعی: هر ملتی در نهایت به خواستهها و اهدافش میرسد، حتی اگر بارها شکست بخورد.
هوش مصنوعی: کسی که تو را ببیند و در میدان جنگ با تو مواجه شود، میداند که تو همانند شیری دلیر و شجاع به نبرد میپردازی.
هوش مصنوعی: این عمل آسمانی و عالی، جایی برای ضعف انسان نیست؛ چرا که هیچکسی توانایی انجام کارهای آسمانی را ندارد.
هوش مصنوعی: آنانی که در چنگال تو گرفتارند، به وسیله شمشیر تو از بند رهایی پیدا میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
رحم آر بدین بنده خدایا به خدائی
کز رحمت تو بنده مبیناد جدائی
داننده احوالی و کار تو بهر حال
صدقی و حقیقی است نه روئی و رویائی
در خدمت تو بنده سرافکنده نکوتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.