خیز صبوحی کن و درده صلا
خیز که صبح آمد و وقت دعا
کوزه پر از می کن و در کاسه ریز
خیز مزن خنبک و خم برگشا
دور بگردان و مرا ده نخست
جان مرا تازه کن ای جانفزا
خیز که از هر طرفی بانگ چنگ
در فلک انداخت ندا و صدا
تنتن تنتن شنو و تن مزن
وقت تو خوش ای قمر خوشلقا
در سرم افکن می و پابند کن
تا نروم بیهده از جا به جا
زان کف دریاصفت دُرنثار
آب درانداز چو کشتی مرا
پاره چوبی بُدم و از کفَت
گشتهام ای موسی جان اژدها
عازَر وقتم به دمت ای مسیح
حشر شدم از تک گور فنا
یا چو درختم که به امر رسول
بیخ کشان آمدم اندر فلا
هم تو بده هم تو بگو زین سپس
ای دهن و کف تو گنج بقا
خسرو تبریز توی شمس دین
سرور شاهان جهان علا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به خواننده دعوت میکند تا با شروع صبح و زمان دعا از خواب برخیزد و از می و خوشی لذت ببرد. او با بیانی شورانگیز از زیبایی صبح و صدای موسیقی در فضا صحبت میکند و خواستار تجدید شادابی جان خود است. شاعر روحیهای شاداب و پرشور دارد و به دنبال نوشیدن می و تجربه حالاتی است که او را از بیهودگی نجات دهد. همچنین، او به توصیف احساسات خود و قدرت خداوند به عنوان منبع حیات میپردازد و در نهایت به شمسالدین تبریزی اشاره میکند که نماد دعوت به نور و حقیقت است.
هوش مصنوعی: صبح زود برخیز و ندا بده، برخیز که صبح رسیده و زمان دعا فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: گلابی را پر از شراب کن و در ظرف بریز، نزن به هم و در را باز کن.
هوش مصنوعی: مرا بگردان و ابتدا جانم را renewed کن، ای که جان را صفا میبخشی.
هوش مصنوعی: برخیز! که از هر سو صدای چنگ در آسمان پیچیده است و ندا و آواز به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: به صدای زیبایی گوش بده و وقتت را تلف نکن، ای ماه خوشچهره، وقتی که زمان برایت خوب است.
هوش مصنوعی: میخواهم که شراب بنوشم و به وسیله آن خود را در بند کنی تا از جایی به جای دیگر بیفایده نروم.
هوش مصنوعی: از آن دست دریا مانند مرواریدی به آب بیفشان، مانند کشتی من را.
هوش مصنوعی: من مثل تکهای چوب هستم که از دستان تو جدا شدهام، ای موسی، مانند اژدها.
عازر یا عاذر نام آن مردی است که عیسی (ع) او را بعد از مرگ زنده کرد.
هوش مصنوعی: مثل درختی که به دستور پیامبر ریشهاش را در خاک گسترش دادم و در دشت و صحرا سرسختی و استقامت را نشان دادم.
هوش مصنوعی: ای کاش تو هم آنچه را که دارم به من بدهی و هم آنچه را که میخواهی به من بگویی، سپس ای دهان و دندان تو، گنجی جاودانه در خود نهفتهاید.
هوش مصنوعی: خسرو تبریز، توی شمس دین، تاج سروری بر سر شاهان جهان هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همچو الف راست به عهد و وفا
اول و آخر شده بر انبیا
هین که منم بر در در برگشا
بستن در نیست نشان رضا
در دل هر ذره تو را درگهیست
تا نگشایی بود آن در خفا
فالق اصباحی و رب الفلق
[...]
ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا
از برِ یار آمدهای، مرحبا!
قافلهٔ شب چه شنیدی ز صبح؟
مرغِ سلیمان چه خبر از سبا؟
بر سرِ خشم است هنوز آن حریف؟
[...]
گر بهدادیان موظف ز فقر
می نرسد دست تو چون پارسا
اوئی او ذاتی و ماتی ما
عارضی باشد فنا شو زین فنا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.