ای دل بیقرار من راست بگو چه گوهری
آتشیی تو آبیی آدمیی تو یا پری
از چه طرف رسیدهای وز چه غذا چریدهای
سوی فنا چه دیدهای سوی فنا چه میپری
بیخ مرا چه میکنی قصد فنا چه میکنی
راه خرد چه میزنی پرده خود چه میدری
هر حیوان و جانور از عدمند بر حذر
جز تو که رخت خویش را سوی عدم همیبری
گرم و شتاب میروی مست و خراب میروی
گوش به پند کی نهی عشوه خلق کی خوری
از سر کوه این جهان سیل توی روان روان
جانب بحر لامکان از دم من روانتری
باغ و بهار خیره سر کز چه نسیم میوزی
سوسن و سرو مست تو تا چه گلی چه عبهری
بانک دفی که صنج او نیست حریف چنبرش
درنرود به گوش ما چون هذیان کافری
موسی عشق تو مرا گفت که لامساس شو
چون نگریزم از همه چون نرمم ز سامری
از همه من گریختم گرچه میان مردمم
چون به میان خاک کان نقده زر جعفری
گر دو هزار بار زر نعره زند که من زرم
تا نرود ز کان برون نیست کسیش مشتری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دلتنگی و جستجوی حقیقت میپردازد. شاعر از دل بیقرار خود میپرسد که چه ماهیتی دارد و به چه دلیلی به این دنیا آمده است. او به شور و شوق زندگی اشاره میکند و نسبت به دنیا و فنا و عدم سوالاتی مطرح میکند. همچنین، اشاره میکند که چگونه گرچه انسانها از عدم میآیند، اما او به طور خاص به سمتِ حقیقت و بودن میزید. این شعر به یک نوع عرفان و جستجوی معنای عمیق زندگی میپردازد، و احساساتی از عشق، و شور و شوق برای رسیدن به مقام بالاتر را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای دل بیقرار من، به راست بگو که تو چه گوهری داری؛ آیا همچون آتش هستی، یا آبی؟ آیا انسانی، یا مانند پری؟
هوش مصنوعی: از چه راهی آمدهای و از چه غذایی استفاده کردهای؟ به سمت فنا چه تجربهای داری و چرا اینگونه به پرواز درآمدهای؟
هوش مصنوعی: به من چه اثری میزنی و چرا میخواهی مرا از بین ببری؟ چرا راه خرد و عقل را مسدود میکنی و چه چیزی از باطن خود میدانی؟
هوش مصنوعی: هر موجود زندهای از هیچ به وجود آمده و باید از آن دوری کند، مگر تو که به سمت نیستی میروی و لباس وجودت را کنار میزنی.
هوش مصنوعی: با شتاب و حرارت در حال حرکت هستی، در حالی که به حالت مستی و خرابی قرار داری. به سخن اخطاردهنده گوش نمیدهی و به زیباییهای دنیا توجه نمیکنی.
هوش مصنوعی: از بالای کوه، آبهای این دنیا به سمت دریاهای ناشناخته در حال حرکت است، و جریان من حتی از این آبها هم بیشتر است.
هوش مصنوعی: باغ و بهار شگفتانگیز هستند و دلانگیزیشان به خاطر نسیمی است که میوزد. سوسن و سرو تحت تأثیر این نسیم به شوق و مستی درآمدهاند و این زیباییها به خاطر گلی خاص و شکلی جذاب است.
هوش مصنوعی: صدای زنگی که طنین آن دلنشین نیست، نمیتواند از دور و بر ما عبور کند، مانند حرفهای نامعقول یک کافر.
هوش مصنوعی: من شنیدم که عشق تو به من گفت مانند موسی، وقتی که میخواهم از همه چیز جدا شوم، باید از هر گونه تماس دوری کنم، زیرا در این حالت من مثل نرمم از سامری میشوم.
هوش مصنوعی: من از همهای که دور و برم است فرار کردهام، هرچند در بین مردم قرار دارم؛ مانند طلا که در میان خاک پنهان است و نمایان نیست.
هوش مصنوعی: اگر او بارها و بارها فخر کند که من ثروتمند هستم، هیچکس نیست که بتواند او را از گنجینهاش جدا کند یا به او دسترسی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری
داشتمت به خون دل خون دلم چرا خوری
از سر غیرت هوا چشم ز خلق دوختم
پردهٔ روی تو شدم پردهٔ من چرا دری
وصل تو را به جان و دل میخرم و نمیدهی
[...]
هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری
میبرمد از او دلم چون دل تو ز مقذری
هر هنری و هر رهی کان برسد به ابلهی
نیست به پیش همتم زو طربی و مفخری
گر شکر است عسکری چون برسد به هر دهن
[...]
دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
معتقدان و دوستان از چپ و راست منتظر
کبر رها نمیکند کز پس و پیش بنگری
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
[...]
ای نفس سپیده دم جان دهمت بخدمتی
گر بجناب حضرت آصف عهد بگذری
بحر سحائب کرم کان مواهب نعم
مهر سپر مهتری اختر برج سروری
خواجه عماد ملک و دین آنکه بکلک درفشان
[...]
پیش که شاه اختران، تیغ کشد به لشکری؛
خیز مگر به برق می، برقع صبح بردری
پیش که صبح از طرب، خنده کند به زیر لب؛
خیز که در وداع شب، جام به گریه آوری
پیش که پرتو افگند، مهر به دشت خاوران؛
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.