چیست که هر دمی چنین میکشدم به سوی او
عنبر نی و مشک نی بوی وی است بوی او
سلسلهای است بیبها دشمن جمله توبهها
توبه شکست من کیم سنگ من و سبوی او
توبه شکست او بسی توبه و این چنین کسی
پرده دری و دلبری خوی وی است خوی او
توبهی من برای او توبهشکن هوای او
توبه من گناه من سوخته پیش روی او
شاخ و درخت عقل و جان نیست مگر به باغ او
آب حیات جاودان نیست مگر به جوی او
عشق و نشاط گستری با می و رطلِ ساغری
میرسد از کنارها غلغل و های هوی او
مرد که خودپسند شد همچو کدو بلند شد
تا نشود ز خود تهی پر نشود کدوی او
سایه که باز میشود جمع و دراز میشود
هست ز آفتاب جان قوت جست و جوی او
سایه وی است و نور او جمع وی است و دور او
نور ز عکس روی او سایه ز عکس موی او
ای مه و آفتاب جان پرده دری مکن عیان
تا ز فلک فرودَرَد پردهی هفت تویِ او
چیست درون جَیب من جز تو و من حجاب من
ای من و تو فنا شده پیش بقای اویِ او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او
بینش ما نیاورد طاقت حسن روی او
باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا
غالیهای بساز از آن طره مشکبوی او
هر کس از او به قدر خویش آرزویی همیکنند
[...]
هیچکس به خویشتن ره نبرد به سوی او
بلکه به پای او رود هر که رود به کوی او
پرتو مهر روی او تا نشود دلیل جان
جان نکند عزیمت دیدن مهر روی او
دل کششی نمیکند هیچ مرا به سوی او
[...]
هر که بخویشتن رود ره نبرد بسوی او
دیده ما نیاورد طاقت حسن روی او
تا نکنم به پیش کس شکوه ز تند خوی او
عذر اقامه میکند حسن بهانهجوی او
عشق تو را سمندرم باغ گل است اخگرم
طالب آتش از چه رو شکوه کند ز خوی او
بلبل باغ هر سحر گوید با دو چشم تر
[...]
هیچکسی به خویشتن ره نبرد به سوی او
بلکه به پایِ او رود هرکه رود به کوی او
تا که ازو نبد طلب طالب او کسی نشد
این همه جستجوی ما هست ز جست و جوی او
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.