چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من
از آن شادی بیاید جان نهان افتد به پای من
وگر روزی در آن خدمت کنم تقصیر چون خامان
شود دل خصم جان من کند هجران سزای من
سحرگاهان دعا کردم که این جان باد خاک او
شنیدم نعره آمین ز جان اندر دعای من
چگونه راه برد این دل به سوی دلبر پنهان
چگونه بوی برد این جان که هست او جان فزای من
یکی جامی به پیش آورد من از ناز گفتم نی
بگفتا نی مگو بستان برای اقتضای من
چو از صافش چشیدم من مرا درداد یک دردی
یکی دردی گران خواری که کامل شد صفای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و احساسات عمیق speaker است. او از تأثیر عشق دلربایش بر روح و وجودش سخن میگوید و بیان میکند که چگونه عاشقانه در فکر و دل خود به آن معشوق نزدیک شده است. به طور خاص، او در مورد دعا کردن و امیدواری به وصال ایشان صحبت میکند، همچنین احساس درد و رنجی که از دوری معشوق به جانش وارد میشود را توصیف میکند. در نهایت، ورود جام عشق و تأثیر آن بر او را به تصویر میکشد و از عواطف متناقضی که در این مسیر تجربه میکند، یاد میکند.
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر عشق به معشوق خود زمین میافتم، شادیای که از این عشق به من میرسد، باعث میشود جانم در زیر پای او پنهان شود.
هوش مصنوعی: اگر روزی در این خدمت خطایی کنم، همانند کسانی که نادان هستند، دشمن جانم دلش را از من میگیرد و دوری از من پاداش من خواهد بود.
هوش مصنوعی: در صبح زود از ته دل از خدا خواستم که جانم به خاک او بپیوندد و در جواب دعای من، نعرهای باصدای بلند «آمین» از عمق جانم شنیدم.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم این دل را به سمت محبوب نهان ببرم؟ چگونه میتوانم بویی از او بگیرم در حالی که او جان من را احیا میکند؟
هوش مصنوعی: کسی جامی به طرفم آورد و من از روی ناز گفتم نه، او گفت نه، نه بگو و تنها برای خواسته من بگیر.
هوش مصنوعی: وقتی که از صفایی که در او وجود داشت، نوشیدم، درد سنگینی به من وارد شد که باعث شد احساس حقارت کنم و همین درد باعث کامل شدن صفای وجودم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من
از آن شادی بیاید جان نهان افتد به پای من
وگر روزی در آن خدمت کنم تقصیر ناگاهان
شود جان خصم جان من کند این دل سزای من
سحرگاهی دعا کردم که جانم خاک پای او
[...]
گهی لطفست و گاهی قهر کار دلربای من
ولی لطف از برای دیگران، قهر از برای من
بخوبان تا وفا کردم جفا دیدم، بحمدالله
که تقریب جفای خوبرویان شد وفای من
دعای خویش را شایسته احسان نمیدانم
[...]
اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من
بگو بیمار عشق من شود یارب فدای من
اگر عمرم نمانده است ای پسر بادا بقای تو
دگر مانده است بر عمر تو افزاید خدای من
به یاران این وصیت میکنم کز تیغ جور تو
[...]
به خون غلطد چمن از ناله دردآشنای من
قفس پر گل شود از بلبل رنگین نوای من
گران خیزند همراهان بی پروای من، ورنه
ره خوابیده را بیدار می سازد درای من
نیم بی مایه تا بر سود باشد از سفر چشمم
[...]
کشد گر هر دمم صدبار افزون کن خدای من
بمن جور و جفای او باو مهر و وفای من
براه عشق گوید پیرو من از قفای من
که سرگردانتر است از من درین ره رهنمای من
ببزمت غیر و من در کنج غم یگره چه خواهد شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.