یکی مطرب همیخواهم در این دم
که نشناسد ز مستی زیر از بم
حریفی نیز خواهم غمگساری
ز بیخویشی نداند شادی از غم
همه اجزای او مستی گرفته
مبدل گشته از اولاد آدم
مسلمانی منور گشته از وی
مسلم گشته از هستی مسلم
چو با نه کس بیاید بشمری ده
ده تو نه بود از ده یکی کم
خدایا نوبتی مست بفرست
که ما از می دهل کردیم اشکم
دهل کوبان برون آییم از خویش
که ما را عزم ساقی شد مصمم
دهلزن گر نباشد عید عید است
جهان پُر عید شد والله اعلم
پراکنده بخواهم گفت امروز
چه گوید مرد درهم جز که درهم
مگر ساقی بینداید دهانم
از آن جام و از آن رطل دمادم
مرادم کیست زینها شمس تبریز
ازیرا شمس آمد جان عالم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی جستجوی شادی و مستی است. شاعر خواهان همراهی از یک مطرب است که در زیرغمی نداند و همچنین به دنبال رفیقی غمگسار میگردد که از بیخویشی، تفاوت شادی و غم را نداند. او بر این باور است که همه موجودات، مست و از اصل خود دور شدهاند. شاعر از خداوند درخواست میکند که مستی را برای او بفرستد تا به کمک آن از غم رهایی یابد. همچنین تأکید میکند که وارد شدن به حالت مستی میتواند زندگی را جشن و عید کند. در پایان، او با اشاره به شمس تبریز، پیدایش عشق و نور را مهمترین هدف خود میداند.
هوش مصنوعی: من در این لحظه به یک نوازنده نیاز دارم که از سر مستی توانایی تفکیک زیر و بمی صدا را نداشته باشد.
هوش مصنوعی: من در جستجوی کسی هستم که در غمهای من شریک باشد، کسی که حتی در بیخویشیام، نتواند شادی را از غم تمییز دهد.
هوش مصنوعی: تمامی اجزای او دچار شوق و شادی شدهاند و از نسل آدم تغییر شکل دادهاند.
هوش مصنوعی: وجود من به واسطهٔ او روشن و معنادار شده و به همین دلیل، به اسلامی حقیقی دست یافتهام.
هوش مصنوعی: وقتی با نه نفر بیاید، در این صورت اگر تو ده نفر را بشماری، از دلت، یکی کم شده است.
هوش مصنوعی: خدایا، کسی را بفرست که مست باشد تا ما بتوانیم از شراب بنوشیم و اشکیم را با او به اشتراک بگذاریم.
هوش مصنوعی: ما با صدای دهل از درون خود خارج میشویم، زیرا تصمیم گرفتهایم که به سمت ساقی برویم.
هوش مصنوعی: اگر نوازنده دهل نباشد، جشن و سرور در جهان وجود ندارد. عالم پر از جشن و شگفتی شده است و تنها خداوند از این وضعیت باخبر است.
هوش مصنوعی: امروز میخواهم بگویم که مردی که درهم دارد، چه چیزی میتواند بگوید، جز اینکه همگی در هم و بر هم هستند.
هوش مصنوعی: آیا ساقی نمیبیند که من از آن جام و آن مشروبات، پیوسته در حال نوشیدن و شادابی هستم؟
هوش مصنوعی: آیا میتوانی بگویی که منظور کیست از این همه فریاد و صحبت؟ شمس تبریز آمده است تا جان و روح این جهان را زنده کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به پاکی سید فرزند آدم
به نیکی رهنمای خلق عالم
درین محنت سرای شادی و غم
که گاهی ماژ باشد گاه ماتم
غمم غم بی و همراز دلم غم
غمم همصحبت و همراز و همدم
غمت مهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
چو دانستم که گردندهست عالم
نیاید مرد را بنیاد محکم
پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم
شبان و روز با هم مست و خرم
مرا زان چه که چونان گفت ابلیس
[...]
مبارک باد و میمون باد و خرم
همایون خلعت سلطان عالم
بلی خود خلعت سلطان بهرحال
مبارک باشد و میمون و خرم
ترا بیرون ز تشریف شهنشاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.