چنان مست است از آن دم جان آدم
که نشناسد از آن دم جان آدم
ز شور اوست چندین جوش دریا
ز سرمستی او مست است عالم
زهی سرده که گردن زد اجل را
که تا دنیا نبیند هیچ ماتم
شراب حق حلال اندر حلال است
می خنب خدا نبود محرم
از این باده جوان گر خورده بودی
نبودی پشت پیر چرخ را خم
زمین ار خورده بودی فارغستی
از آنک ابر تر بارد بر او نم
دل محرم بیان این بگفتی
اگر بودی به عالم نیم محرم
ز آب و گل برون بردی شما را
اگر بودی شما را پای محکم
رسید این عشق تا پای شما را
کند محکم ز هر سستی مسلم
بگو باقی تو شمس الدین تبریز
که بر تو ختم شد والله اعلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستانی از شوق و مستی عشق و حق، و تاثیر آن بر انسان و عالم است. شاعر به زیبایی از حالتی میگوید که انسان در عشق و مستی واقعی، از دنیا و مشکلات آن آزاد میشود و به حقیقت وجود پی میبرد. او به بیان این نکته میپردازد که اگر عشق واقعی را تجربه کنیم، دیگر نگران پیر شدن و مشکلات زندگی نخواهیم بود. در انتها، اشارهای به شمسالدین تبریز دارد که نشاندهنده پایان این عشق و درک عمیق از حقیقت است.
هوش مصنوعی: آنقدر آدم از لحظهای که جانش را میگیرد شگفتزده و مسحور است که نمیتواند خود را بشناسد.
هوش مصنوعی: به خاطر شور و شوق او، دریا به شدت مانند من در حال جوش و خروش است و تمام جهان از سر مستی او سرمست و شگفتزده است.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که مرگ را شکست داده است، زیرا تا وقتی که او در دنیا است، هیچ غمی نخواهد دید.
هوش مصنوعی: شراب حقی که از نعمتهای خداوند است، در شرایط درست و مناسب جایز است و تنها کسانی که مایهی طهارت و عبودیت دارند، میتوانند به آن نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: اگر از این شراب جوان می نوشیدی، هرگز نمی گذاشتی پشت چرخ زمان خم شود.
هوش مصنوعی: اگر زمین را میخوردهای، از بارش ابر بر آن بیخبر میماندی.
هوش مصنوعی: اگر دل با محبت و راز و رمز آشنا بودی، میتوانستی این سخنان را بیان کنی؛ اما تو در این دنیا از اسرار و حقایق دوری، پس نمیتوانی این احساسات را منتقل کنی.
هوش مصنوعی: اگر از خاک و آب به وجود آمدهاید، پس باید دارای پایی محکم و استوار باشید تا بتوانید از دنیای مادی خود فراتر بروید.
هوش مصنوعی: این عشق به جایی رسیده که پای شما را محکم و استوار میکند و هیچ ضعفی را تحمل نمیکند.
هوش مصنوعی: به این بگو که تو شمس الدین تبریزی هستی و اینجا به پایان میرسد، خدا بهتر میداند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به پاکی سید فرزند آدم
به نیکی رهنمای خلق عالم
درین محنت سرای شادی و غم
که گاهی ماژ باشد گاه ماتم
غمم غم بی و همراز دلم غم
غمم همصحبت و همراز و همدم
غمت مهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
چو دانستم که گردندهست عالم
نیاید مرد را بنیاد محکم
پس آن بهتر که ما در وی مقیمیم
شبان و روز با هم مست و خرم
مرا زان چه که چونان گفت ابلیس
[...]
مبارک باد و میمون باد و خرم
همایون خلعت سلطان عالم
بلی خود خلعت سلطان بهرحال
مبارک باشد و میمون و خرم
ترا بیرون ز تشریف شهنشاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.