هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم
در خانه گر می باشدم پیشش نهم با وی خورم
مستی که شد مهمان من جان منست و آن من
تاج من و سلطان من تا برنشیند بر سرم
ای یار من وی خویش من مستی بیاور پیش من
روزی که مستی کم کنم از عمر خویشش نشمرم
چون وقف کردستم پدر بر بادههای همچو زر
در غیر ساقی ننگرم وز امر ساقی نگذرم
چند آزمایم خویش را وین جان عقل اندیش را
روزی که مستم کشتیم روزی که عاقل لنگرم
کو خمر تن کو خمر جان کو آسمان کو ریسمان
تو مست جام ابتری من مست حوض کوثرم
مستی بیاید قی کند مستی زمین را طی کند
این خوار و زار اندر زمین وان آسمان بر محترم
گر مستی و روشن روان امشب مخسب ای ساربان
خاموش کن خاموش کن زین باده نوش ای بوالکرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حس مستی و تأثیر آن بر زندگیاش سخن میگوید. او به اهمیت مستی در زندگی و احساساتی که با آن همراه است، اشاره میکند و آن را به عنوان تاج و سلطان خود میداند. شاعر از یار خود میخواهد که مستی را به او بیاورد و اعتراف میکند که هرگاه مستی کم شود، عمرش را بیارزش میداند. او تأکید میکند که در دنیای خود جز به ساقی و باده نمینگرد و از عقل و اندیشیدن فرار میکند. مستی را به عنوان حالتی مقدس و ارزشمند میشمارد و از دیگران نیز دعوت میکند که از باده بنوشند و مستی را تجربه کنند. در پایان، شاعر به ساربان میگوید که او را از مستی و باده دور نکند و این را یک سرنوشت شیرین میداند.
هوش مصنوعی: هرگز نمیدانم چطور میتوانم مستی را که به در خانهام میآید از خود برانم. اگر شرابنوشی پیشش بیفتم، با او نشسته و از او میخورم.
هوش مصنوعی: مستی که به من هجوم آورده، روح من است و باعث افتخار و سلطنت من محسوب میشود؛ تا زمانی که این حالت بر من سزانده نشود.
هوش مصنوعی: ای دوست من، تو که روشنی زندگی منی، بیا و می خوشی را به من هدیه کن. روزی که بخواهم از سرخوشی زندگیام کم کنم، آن روز را برای عمرم نمیشمارم.
هوش مصنوعی: وقتی پدرم مرا به شرابهای گرانبها واگذار کرد، دیگر به هیچ چیز جز ساقی نگاه نمیکنم و از دستورات او غافل نخواهم شد.
هوش مصنوعی: من چه بارها خود را آزمایش کردهام و در روزهایی که عقل و فکر سالمی دارم، به پرسشها و مشکلات نزدیک میشوم. اما در روزهایی که تحت تأثیر احساسات و نشئگی هستم، نمیتوانم به درستی فکر کنم و دچار سردرگمی میشوم.
هوش مصنوعی: شراب تن و شراب جان کجاست؟ آسمان و ریسمان کجا هستند؟ تو مست میباشی، اما من از حوض کوثر سرمست هستم.
هوش مصنوعی: مستی میآید و سرنوشتش را در زمین با دشواری و بدحالی میگذراند، در حالی که آسمان بر او احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر ام tonight شب مستی و روح روشنی داری، ای باربر، سکوت کن و دیگر از این شراب نخوری، ای بزرگوار!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم
تا بخت و رخت و تخت خود بر عرش و کرسی بر برم
بر گردن و بر دست من بربند آن زنجیر را
افسون مخوان ز افسون تو هر روز دیوانه ترم
خواهم که بدهم گنج زر تا آن گواه دل بود
[...]
هنگام آن آمد که من این پرده ها را بردرم
شهباز و سیمرغی شوم از چرخ گردون بگذرم
ویران کنم این آشیان سازم مکان در لامکان
گردد همه کون و مکان چون بیضه زیر شهپرم
بگذارم این نام و نشان ازما ومن یابم امان
[...]
افتاده در خون ای پدر از گرز و تیغ و خنجرم
بنهاده سر بر روی خاک ای خاک عالم بر سرم
تو کشته تن در خون طپان، من زنده بر جا جسم و جان
این سخت جانی ای امان، می نامد از خود باورم
گشت از سپهر پرده در، دامان هامونت مقر
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.