گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش

جمشید تو را چاکر خورشید تو را مفرش

بخرام بیا کاین دم والله که نمی‌گنجد

نی میوه و نی شیوه نی چرخ و مه و مه وش

جز ما و تو و جامی دریا کف خوش نامی

چون دیگ مجوش از غم چون ریگ بیا درکش

زان سوی چو بگذشتم شش پنج زنش گشتم

یا رب که چه‌ها دارد زان جانب پنج و شش

ناساخته افتادم در دام تو ای خوش دم

ای باده در باده ای آتش در آتش

نی بس کن و نی بس کن خود را همه اخرس کن

کاین نیست قرائاتی کش فهم کند اخفش

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۲۳۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

مولانا

ای عیسی بگذشته خوش از فلک آتش

از چرخ فرو کن سر ما را سوی بالا کش

با خاک یکی بودم ز اقدام همی سودم

چون یک صفتم دادی شد خاک مرا مفرش

یک سرمه کشیدستی جان را تو درین پستی

[...]

کوهی

او را بدو چشم او در ز دیده همی بینش

تا لذت جان یابی از شیوه شیرینش

در گلشن روی او چون باد صبا هر دم

میبوی و بهم میچین از سنبل و نسرینش

در آینه جانها آنمه رخ خود بیند

[...]

آشفتهٔ شیرازی

بازآ صنما نرمک، بنشین به سرا خوش‌خوش

گه بذله شیرین گو گه باده رنگین کش

نه فصل دیست آخر نه وقت میست آخر

پس وقت کیست آخر مخموری و شو سرخوش

گر سرو چمن رفته تو سرو چمان بازآ

[...]

افسر کرمانی

دوشینه به ره دیدم خندان و غزلخوانش

گیسوی عبیرآگین رخسار خوی افشانش

هرجا که دلی، چون صید، در دام سر زلفش

هرجا که سری، چون گوی، اندر خم چوگانش

شمشاد به شرم اندر پیش قد دلجویش

[...]