اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز
اوزن یلداسنا بو در قلاوز
چپانی برک دت قر تن اکشدر
اشیت بندن قراقوزیم قراقوز
اگر ططسن اگر رومین وگر ترک
زبان بیزبانان را بیاموز
سر چوب تری آن گاه گرید
که یابد آن سوی دیگر تف و سوز
چو اسماعیل قربان شو در این عشق
که شب قربان شود پیوسته در روز
خمش آن شیر شیران نور معنیست
پنیری شد به حرف از حاجت یوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دوری و عشق میپردازد و به تصویر کشیدن احساسات انسانی در مواجهه با عشق و فراق میپردازد. شاعر از زبان و تفاوتها سخن میگوید و بر اهمیت فهم زبانهای دیگر تأکید میکند. او به مفهوم قربانی شدن در عشق اشاره میکند و به نوعی این پروسه را به قربانی کردن اسماعیل در راه عشق تشبیه میکند. همچنین، در نهایت به نور و معنی واقعی اشاره دارد که از تجربیات عمیق ناشی میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی در دل خود دلیلی برای دلسردی داشته باشد، میتواند با امید و روشننگری به آینده، به سوی روشنی و روشهای مثبت حرکت کند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی شوخی و طنز اشاره دارد و به دنبال نشان دادن ویژگیهای خاص یک شخصیت یا گروه است. او به نوعی به غفلت و ناآگاهی دیگران میپردازد و از نظر اجتماعی به نقد میپردازد. قراقوز، که به نوعی نمایشگر کمدی و کاریکاتور است، به عنوان نماد نادانی و سادگی مطرح میشود. این بیان کنایهای از دنیای پیچیده اطراف و آگاهی ناکافی برخی افراد است.
هوش مصنوعی: اگر تو از هر قومی هستی، چه ططسنی، چه رومی، یا حتی ترک، زبان بیزبانان را یاد بگیر.
هوش مصنوعی: زمانی که چوب تر به آتش میافتد و آن طرفش شروع به سوختن میکند، صدایش درمیآید.
هوش مصنوعی: در عشق، مانند اسماعیل، باید آماده فداکاری و قربانی شدن باشی؛ زیرا عشق مثل شب است که به طور مداوم در روز روشن میشود و هدف همواره روشن است.
هوش مصنوعی: شیرانی که سخن نمیگوید، نماد نور و حقیقت است. او به خاطر نیاز به شنیدن کلمات، دچار حسرتی شده که مانند پنیری آشفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# واژهٔ «اشیت» خوانده نشده است.
چو بر رزم دلیران تنگ شد روز
یکی غُرم دونده شد یکی یوز
بوره بلبل بنالیم از سر سوز
بوره آه سحر از مو بیاموز
تو از بهر گلی ده روز نالی
مو از بهر دلآرامم شو و روز
مکن شوخی وفاداری در آموز
ز موش دام در زاغ دهن دوز
جوانی را دلی پر خون جگرسوز
مگر بر دار میکردند آن روز
چنان مستم چنان مستم من امروز
که پیروزه نمیدانم ز پیروز
به هر ره راهبر هشیار باید
در این ره نیست جز مجنون قلاوز
اگر زندهست آن مجنون بیا گو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.