گنجور

 
مولانا

بیا با تو مرا کارست امروز

مرا سودای گلزارست امروز

بیا دلدار من دلداریی کن

که روز لطف و ایثارست امروز

دل من جامه‌ها را می‌دراند

که روز وصل دلدارست امروز

بخندان جان ما را از جمالی

که بر گلبرگ و گلنارست امروز

چرا جان‌ها بر آن لب مست گشتند

که آن جا نقل بسیارست امروز

نوای طوطیان آفاق پر شد

که شکرها به خروارست امروز