چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر
چونک ببردی دلی باز مرانش ز در
چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما
زلفت اگر سر کشد عشوه هندو مخر
عشق بود گلستان پرورش از وی ستان
از شجره فقر شد باغ درون پرثمر
جمله ثمر ز آفتاب پخته و شیرین شود
خواب و خورم را ببر تا برسم نزد خور
طبع جهان کهنه دان عاشق او کهنه دوز
تازه و ترست عشق طالب او تازه تر
عشق برد جوبجو تا لب دریای هو
کهنه خران را بگو اسکی ببج کمده ور
هر کس یاری گزید دل سوی دلبر پرید
نحس قرین زحل شمس قرین قمر
دل خود از این عام نیست با کسش آرام نیست
گر تو قلندردلی نیست قلندر بشر
تن چو ز آب منیست آب به پستی رود
اصل دل از آتشست او نرود جز زبر
غیر دل و غیر تن هست تو را گوهری
بیخبری زان گهر تا نشوی بیخبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و دل و شرایط انسانی میپردازد. او میگوید که نباید در زندگی فتنه ایجاد کرد و وقتی دلی را به دست میآوری، نباید آن را رها کنی. چشم و نگاه عاشق باید توانایی نشان دادن راه درست را داشته باشد و در برابر زیباییها نباید تسلیم شویم. عشق مانند گلستانی است که باید آن را پرورش داد و فقر به شکلی میتواند به شکوفایی تبدیل شود. او به اهمیت عشق در زندگی اشاره میکند و بیان میکند که عشق واقعی همیشه جوان و تازه است. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که دل و وجود انسان دارای گوهر معنوی است که باید آن را بشناسیم و به آن توجه کنیم.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی را در کنار خود نمیبینی، نباید باعث ایجاد درد و فتنه برای دل خودت شوی. چرا که اگر دلی را مجروح کردهای، دوباره آن را به سمت خود نرسان.
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند دزدانی هستند که راه را نشان میدهند. اگر موهایت به طور فریبندهای در هم بریزد، نگذار این جذابیت تو را فریب دهد.
هوش مصنوعی: عشق همچون گلستانی است که به وسیله آن، فقر میتواند به درختی پربار تبدیل شود و درون انسان را به باغی پربرکت و بارور تبدیل کند.
هوش مصنوعی: هر میوهای از نور آفتاب به بار مینشیند و شیرین میشود. حالا خوابم را ببر تا به آفتاب برسم.
هوش مصنوعی: طبع جهان قدیمی است و عاشق آن نیز کهنه و قدیمی است، اما عشق به آن تازگی و شادابی میبخشد و عشق به طالبی که تازهتر است، میطلبد و به دنبال آن میگردد.
هوش مصنوعی: عشق ما را به دوردستها برد، جایی که دریا به افکار ناخوشایند منتهی میشود. آن را به خران بگو که برود و متفاوت عمل کند.
هوش مصنوعی: هر فردی که در انتخاب دوست و یار دقت کند، قلبش به سمت محبوب واقعی خود میرود، در حالی که بدیها و شومیها در کنار زندگیاش خواهند بود، همانگونه که سیاره زحل به عنوان نماد بدبختی و ناکامی، در کنار شمس و قمر که به ترتیب نماینده نور و روشنایی هستند، قرار دارد.
هوش مصنوعی: دل من از این وضع از هیچ کس آرام نمیگیرد، اگر تو به مقام قلندری نمیرسی، انسان بودن تو بیفایده است.
هوش مصنوعی: تن انسان مانند آب است که به پستی و پایین میرود، اما دل که اصل وجود و جوهر وجودی است، از آتش سوزان و پرحرارت نشأت میگیرد و فرو نخواهد رفت جز به بالاترین درجات و اوجها.
هوش مصنوعی: تو فقط جسم و دل نیستی، در وجود تو گوهری وجود دارد که از آن بیخبری. تا زمانی که از این گوهر آگاهی پیدا نکنی، از ارزش واقعیات غافلی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در قدح مشکبوی باده بیار ای غلام
وز لب یاقوت رنگ بوسه بده ای پسر
گلبن اندیشه را بُن ِبکَن و سر بزن
تات به باغ نشاط تازهگل آید به بر
آن چو لب لعل دوست ابینا وین چو سر زلف یار
[...]
اسب قناعت بتاز پیش سپاه قدر
عدل خداوند را ساز ز فضلش سپر
پرده مستان نواخت زخمه باد سحر
باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در
دایره بزم را نقطه چو از خال تست
ساغر تا خط بیار سر ز خط ما مبر
مردمیی کن به شرط از پی ما پیش از آنک
[...]
سست مکن زه که من تیر توام چارپر
روی مگردان که من یک دلهام نی دوسر
از تو زدن تیغ تیز وز دل و جان صد رضا
یک سخنم چون قضا نی اگرم نی مگر
گر بکشی ذوالفقار ثابتم و پایدار
[...]
ای دل اگر عاشقی از سرجان درگذر
تیغ غمِ عشق بین قصّه مخوان الحذر
بوی سلامت مبر در صفِ عشّاق از آنک
سینۀ عاشق بود تیرِ بلا را سپر
بی سر و پا شو چو گوی در خمِ چوگانِ عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.