گنجور

 
مولانا

چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر

چونک ببردی دلی باز مرانش ز در

چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما

زلفت اگر سر کشد عشوه هندو مخر

عشق بود گلستان پرورش از وی ستان

از شجره فقر شد باغ درون پرثمر

جمله ثمر ز آفتاب پخته و شیرین شود

خواب و خورم را ببر تا برسم نزد خور

طبع جهان کهنه دان عاشق او کهنه دوز

تازه و ترست عشق طالب او تازه تر

عشق برد جوبجو تا لب دریای هو

کهنه خران را بگو اسکی ببج کمده ور

هر کس یاری گزید دل سوی دلبر پرید

نحس قرین زحل شمس قرین قمر

دل خود از این عام نیست با کسش آرام نیست

گر تو قلندردلی نیست قلندر بشر

تن چو ز آب منیست آب به پستی رود

اصل دل از آتشست او نرود جز زبر

غیر دل و غیر تن هست تو را گوهری

بی‌خبری زان گهر تا نشوی بی‌خبر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۱۲۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر معزی

در قدح مشک‌بوی باده بیار ای غلام

وز لب یاقوت رنگ بوسه بده ای پسر

گلبن اندیشه را بُن‌ ِبکَن و سر بزن

تات به باغ نشاط تازه‌گل آید به ‌بر

آن چو لب لعل ‌دوست ابین‌ا‌ وین چو سر زلف‌ یار

[...]

مشاهدهٔ ۲۰ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

اسب قناعت بتاز پیش سپاه قدر

عدل خداوند را ساز ز فضلش سپر

مجیرالدین بیلقانی

پرده مستان نواخت زخمه باد سحر

باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در

دایره بزم را نقطه چو از خال تست

ساغر تا خط بیار سر ز خط ما مبر

مردمیی کن به شرط از پی ما پیش از آنک

[...]

مولانا

سست مکن زه که من تیر توام چارپر

روی مگردان که من یک دله‌ام نی دوسر

از تو زدن تیغ تیز وز دل و جان صد رضا

یک سخنم چون قضا نی اگرم نی مگر

گر بکشی ذوالفقار ثابتم و پایدار

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

ای دل اگر عاشقی از سرجان درگذر

تیغ غمِ عشق بین قصّه مخوان الحذر

بوی سلامت مبر در صفِ عشّاق از آنک

سینۀ عاشق بود تیرِ بلا را سپر

بی سر و پا شو چو گوی در خمِ چوگانِ عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه