تاخت رخ آفتاب گشت جهان مست وار
بر مثل ذرهها رقص کنان پیش یار
شاه نشسته به تخت عشق گرو کرده رخت
رقص کنان هر درخت دست زنان هر چنار
از قدح جام وی مست شده کو و کی
گرم شده جام دی سرد شده جان نار
روح بشارت شنید پرده جان بردرید
رایت احمد رسید کفر بشد زار زار
بانگ زده آن هما هر کی که هست از شما
دور شو از عشق ما تا نشوی دلفکار
گفته دل من بدو کای صنم تندخو
چون برهد آن که او گشت به زخمت شکار
عشق چو ابر گران ریخت بر این و بر آن
شد طرفی زعفران شد طرفی لاله زار
آب منی همچو شیر بعد زمانی یسیر
زاد یکی همچو قیر وان دگری همچو قار
منکر شه کور زاد بیخبر و کور باد
از شه ما شمس دین در تبریز افتخار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از عشق و سرمستی ناشی از آن میپردازد. در آن، نور خورشید به مانند یک مستی بر جهان تاثیر میگذارد و طبیعت، در حال رقص و شادی دیده میشود. شاعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد و نشان میدهد که عشق باعث شور و شوق در دلها میشود. او از جامی که موجب مستی و شوق میگردد صحبت میکند و از فرا رسیدن پیامی شادیبخش سخن میگوید که به پیروزی بر کفر اشاره دارد. در انتها، شاعر از افرادی که از این عشق دور میشوند هشدار میدهد و بیان میکند که عشق میتواند تأثیرات عمیق و متفاوتی بر شخصیتها و دنیای اطراف بگذارد.
هوش مصنوعی: تابش خورشید گویی جهان را مست کرده و مانند ذرات رقصان در پیش محبوب خود حرکت میکند.
هوش مصنوعی: شاه بر تخت عشق نشسته است و لباس رقص را به دوش انداخته، در حال رقص کردن و شادی، هر درخت و هر چنار را با دست خود همراهی میکند.
هوش مصنوعی: از جام خوبی شراب نوشیدهام و اکنون در حال مستی هستم، در حالی که جامی که قبلتر سرد بود، حالا جانم را گرم کرده است.
هوش مصنوعی: روح به نوید و پیامی گرانقدر دست یافت و پردههای حجاب را کنار زد. پرچم حضرت احمد (محمد) به میدان آمد و کفر به شدت lamenting و نابود شد.
هوش مصنوعی: آواز آن پرنده به گوش میرسد که به همه میگوید: از عشق ما دوری کن تا دلت آزرده نشود.
هوش مصنوعی: دل من به تو میگوید ای معشوق تندمزاج، وقتی آن کس که به خاطر تو مجروح شده، دور شود، تو چگونه میخواهی از درد او آزاد شوی؟
هوش مصنوعی: عشق مانند ابری سنگین بر سر همه میبارد، و در نتیجه، گاهی زمین را به طلا (زعفران) و گاهی به گل (لاله) میپوشاند.
هوش مصنوعی: آب من از شیر نرمتر و لطیفتر است، اما پس از مدتی مثل قیر غلیظ میشود. یکی از آنها مانند قیر است و دیگری مانند زغال سنگ.
هوش مصنوعی: کسیکه از وجود ما و مقام ما غافل است و به طور کل از حقیقت بیخبر، باید در تاریکی بماند. ما در تبریز به شمسالدین افتخار میکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.