ای دل اگر عاشقی از سرجان درگذر
تیغ غمِ عشق بین قصّه مخوان الحذر
بوی سلامت مبر در صفِ عشّاق از آنک
سینۀ عاشق بود تیرِ بلا را سپر
بی سر و پا شو چو گوی در خمِ چوگانِ عشق
بر سرِ میدان بری گویِ سعادت مگر
با خودیِ خود مرو در حرمِ عاشقان
قطره به دریا مریز زیره به کرمان مبر
دعویِ معنی مکن بستۀ صورت هنوز
ناشده در بحرِ عشق باز نیابی گهر
تا نشوی از وجود پاک بپرداخته
بر تو نیفتد ز عیب پاکروان را نظر
عشق هر اوباش را ره ندهد در حرم
زآن که سزوار نیست عشق به هر محتضر
گر به نزاری رسی عشق بیاموز ازو
ور نه ز اسرارِ عشق لاف مزن بیخبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و چالشهای آن است. شاعر از عاشق میخواهد که با تمام وجود به عشق بپردازد و از ترس و غم دوری کند. او تاکید میکند که عشق نیازمند فراق از خود و فراموش کردن هویت فردی است و تنها در این صورت میتوان به عمق عشق دست یافت. همچنین، شاعر میگوید که عشق حقیقتی عمیق و گرانبهاست که تنها برادران واقعی عشق به آن دست مییابند و کسانی که هنوز به کمال نرسیدهاند، حق صحبت درباره عشق را ندارند. بر این اساس، او به عاشق هشدار میدهد که باید خود را از دنیا جدا کند و به جستجوی معنای واقعی عشق بپردازد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر عاشق هستی، باید از خودت و جانت بگذری. تیغ دلتنگی و ناراحتی عشق را ببین و مواظب باش که به خودت آسیب نرسانی.
هوش مصنوعی: به خاطر بوی خوش سلامت، از صف عاشقان دور نشو، زیرا دل عاشق همچون سپری است که میتواند تیرهای بلا را تحمل کند.
هوش مصنوعی: خود را رها کن و مانند گوی در زمین بازی عشق به چرخش درآ، تا شاید بتوانی گوی سعادت را به دست آوری.
هوش مصنوعی: خودت را بیجا و بیمورد در میان عاشقان نبر، مانند این است که اگر قطرهای را به دریا بریزی یا دانهزرینی را به کرمان ببری، هیچ ارزشی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در ادعا کردن به معنی و مفهوم عشق، زیاده روی نکن، زیرا تا وقتی که خود را از قید و بند ظاهر رها نکردهای، نمیتوانی عمق و ارزش واقعی عشق را کشف کنی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از وجود خالص و پاک خود فاصله نگیری، خُلق و خوی ناپسند بر تو تأثیر نمیگذارد و چشم انسانهای پاک به تو عیب نمیتواند ببیند.
هوش مصنوعی: عشق حقیقی و خالص تنها به افرادی که شایسته و لایق هستند، دسترسی میدهد و به کسانی که در موقعیتهای نامناسب قرار دارند، اجازه ورود به مکانهای مقدس را نمیدهد. این عشق به هر کسی که در حال مرگ و در آستانه رنج و عذاب است، تعلق نمیگیرد.
هوش مصنوعی: اگر به نزار (عاشق) رسیدی، از او عشق را یاد بگیر وگرنه اگر از رازهای عشق بیخبری، در مورد آن صحبت نکن و لاف نزن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در قدح مشکبوی باده بیار ای غلام
وز لب یاقوت رنگ بوسه بده ای پسر
گلبن اندیشه را بُن ِبکَن و سر بزن
تات به باغ نشاط تازهگل آید به بر
آن چو لب لعل دوست ابینا وین چو سر زلف یار
[...]
اسب قناعت بتاز پیش سپاه قدر
عدل خداوند را ساز ز فضلش سپر
پرده مستان نواخت زخمه باد سحر
باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در
دایره بزم را نقطه چو از خال تست
ساغر تا خط بیار سر ز خط ما مبر
مردمیی کن به شرط از پی ما پیش از آنک
[...]
چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر
چونک ببردی دلی باز مرانش ز در
چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما
زلفت اگر سر کشد عشوه هندو مخر
عشق بود گلستان پرورش از وی ستان
[...]
وقت گلست، ای غلام، روز می است، ای پسر
شیشه بیار و قدح، پسته بریز و شکر
جامهٔ زهدی، که بود بر تن ما، تنگ شد
بادهٔ صافی بیار، جامهٔ صوفی ببر
ای صنم چنگ ساز، تن چه زنی؟ رود زن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.