گنجور

 
مولانا

سست مکن زه که من تیر توام چارپر

روی مگردان که من یک دله‌ام نی دوسر

از تو زدن تیغ تیز وز دل و جان صد رضا

یک سخنم چون قضا نی اگرم نی مگر

گر بکشی ذوالفقار ثابتم و پایدار

نی بگریزم چو باد نی بمرم چون شرر

جان بسپارم به تیغ هیچ نگویم دریغ

از جهت زخم تیغ ساخت حقم چون سپر

تیغ زن ای آفتاب گردن شب را به تاب

ظلمت شب‌ها ز چیست کوره خاک کدر

معدن صبرست تن معدن شکر است دل

معدن خنده‌ست شش معدن رحمت جگر

بر سر من چون کلاه ساز شها تختگاه

در بر خود چون قبا تنگ بگیرم به بر

گفت کسی عشق را صورت و دست از کجا

منبت هر دست و پا عشق بود در صور

نی پدر و مادرت یک دمه‌ای عشق باخت

چونک یگانه شدند چون تو کسی کرد سر

عشق که بی‌دست او دست تو را دست ساخت

بی‌سر و دستش مبین شکل دگر کن نظر

رنگ همه روی‌ها آب همه جوی‌ها

مفخر تبریز دان شمس حق ای دیده ور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۱۲۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر معزی

در قدح مشک‌بوی باده بیار ای غلام

وز لب یاقوت رنگ بوسه بده ای پسر

گلبن اندیشه را بُن‌ ِبکَن و سر بزن

تات به باغ نشاط تازه‌گل آید به ‌بر

آن چو لب لعل ‌دوست ابین‌ا‌ وین چو سر زلف‌ یار

[...]

مشاهدهٔ ۲۰ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

اسب قناعت بتاز پیش سپاه قدر

عدل خداوند را ساز ز فضلش سپر

مجیرالدین بیلقانی

پرده مستان نواخت زخمه باد سحر

باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در

دایره بزم را نقطه چو از خال تست

ساغر تا خط بیار سر ز خط ما مبر

مردمیی کن به شرط از پی ما پیش از آنک

[...]

مولانا

چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر

چونک ببردی دلی باز مرانش ز در

چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما

زلفت اگر سر کشد عشوه هندو مخر

عشق بود گلستان پرورش از وی ستان

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

ای دل اگر عاشقی از سرجان درگذر

تیغ غمِ عشق بین قصّه مخوان الحذر

بوی سلامت مبر در صفِ عشّاق از آنک

سینۀ عاشق بود تیرِ بلا را سپر

بی سر و پا شو چو گوی در خمِ چوگانِ عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه