نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر
بالله که چنین منگر بالله که چنان منگر
هر چند که زهر از تو کانیست شکرها را
زان رو که چنین نوری زان رنگ چنان انور
نوری که نیارم گفت در پای تو میافتد
معنیش که درویشا در ما بنگر خوشتر
در من که توم بنگر خودبین شو و همچین شو
ای نور ز سر تا پا از پای مگو وز سر
چون در بصر خلقی گویی تو پر از زرقی
ای آنک تو هم غرقی در خون دل من تر
ار زانک گهر داری دریای دو چشمم بین
ور سنگ محک داری اندر رخ من بین زر
آن شیر خدایی را شمس الحق تبریزی
صیدی که نه روبه شد او را به سگی مشمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بر طرف مه از عنبر چنبر کشد آن دلبر
هرگه که کشد چنبر بر طرف مه از عنبر
دارد سمن و نسرین در سنبل مشکآگین
دارد گهر و پروین دربُسّد جانپرور
چون چهره کند پیدا زیبا نبود دیبا
[...]
ای بزم جهان آرا، ای جشن جنان پیکر
در رشک رخت حورا در رشک، میت کوثر
از ابروی ایوانت برماه زده کله
وز چهره دیوارت در خلد گشاده در
بر شمسه ی شنکرفی، رانده شکنت زنکار
[...]
ای ماه صبا بگذر، پیش در آن دلبر
گو: ای دل غمپرور، چون نیستی اندر خور
جان من و جان تو بستست به همدیگر
همرنگ شوم از تو گر خیر بود گر شر
ای دلبر شنگ من ای مایه رنگ من
ای شکر تنگ من از تنگ شکر خوشتر
ای ضربت تو محکم ای نکته تو مرهم
[...]
ای آخر هر اول و ای اول هر آخر
ای ظاهر هر باطن و وی باطن هر ظاهر
انوار جمال توست در دیده هر مومن
آثار جلال تست در سینه هر کافر
فی صورت اعیان و فی کسوت اکوان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.