گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود

میان این دل و آن یار می فروش چه بود

فدیت سیدنا انه یری و یجود

الی البقاء یبلغ من الفناء یذود

اگر به چشم بدیدی جمال ماهم دوش

مرا بگو که در آن حلقه‌های گوش چه بود

معاد کل شرود طغی و منه نی

مثال ظلک ان طال هو الیک یعود

وگر تو با من هم خرقه‌ای و همرازی

بگو که صورت آن شیخ خرقه پوش چه بود

بامر حافظ الله المکان یعی

بمس عاطفه الله الزمان ولود

اگر فقیری و ناگفته راز می‌شنوی

بگو اشارت آن ناطق خموش چه بود

ایا فؤاد فذب فی لظی محبته

ایا حیاه فدومی فقد اتاک خلود

وگر نخفتی و از حال دوش آگاهی

بگو که نیم شب آن نعره و خروش چه بود

ترید جبر جبیر الفؤاد فانکسرن

ترید نحله تاج فلا تنی به سجود

از آنچ جامه و تن پاره پاره می‌کردیم

بیار پارگکی تا که رنگ و بوش چه بود

برغم انفک لا تنکسر کما الحیوان

به نصف وجهک لا تسجدن شبیه یهود

وگر چو یونس رستی ز حبس ماهی و بحر

بگو که معنی آن بحر و موج و جوش چه بود

یقول لیت حبیبی یحبنی کرما

الیس حبک تأثیر حب ود ودود

وگر شناخته‌ای کاصل انس و جان ز کجاست

یکیست اصل پس این وحشت وحوش چه بود

ایا نضاره عیشی بما تهیجنی

متی تقر عیونی و صاحبی مفقود

وگر بدیدی جانی که پشت و رویش نیست

گه تصور عشاق پشت و روش چه بود

لئن سکرت بما قد سقیتنی یا دهر

اکون مثلک لدا لربه لکنود

وگر ز عشق تو سردفتر غرض ماییم

هزار دفتر و پیغام و گفت و گوش چه بود

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۰۱۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

رودکی

اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

خدای را بستودم، که کردگار من است

زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

همه به تنبل و بند است بازگشتن او

[...]

فرخی سیستانی

همی روی و من از رفتن تو ناخشنود

نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود

مرو که گر بروی باز جان من برود

من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود

مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو

[...]

ناصرخسرو

از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود

که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟

هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت

چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود

چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را

[...]

قطران تبریزی

خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود

هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود

نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد

پرندهای بهاری ز بوستان بربود

ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود

بدین بشارت فرخنده شاد باید بود

نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد

ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود

به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان