یا شبه الطیف لی انت قریب بعید
جمله ارواحنا تغمس فیما ترید
نوبت آدم گذشت نوبت مرغان رسید
طبل قیامت زدند خیز که فرمان رسید
انت لطیف الفعال انت لذیذ المقال
انت جمال الکمال زدت فهل من مزید
از پس دور قمر دولت بگشاد در
دلق برون کن ز سر خلعت سلطان رسید
جاء اوان السرور زال زمان الفتور
لیس لدنیا غرور یا سندی لا تحید
دیو و پری داشت تخت ظلم از آن بود سخت
دیو رها کرد رخت چتر سلیمان رسید
هل طرب یا غلام فاملا کاس المدام
انت بدار السلام ساکن قصر مشید
عشق چه خوش حاکمیست ظالم و بیقول نیست
حاجت لاحول نیست دیو مسلمان رسید
یا لمع المشرق مثلک لم یخلق
خذ بیدی ارتقی نحوک انت المجید
عاشق از دست شد نیست شد و هست شد
بلبل جان مست شد سوی گلستان رسید
پرده برانداخت حور جمله جهان همچو طور
زیر و زبر بست نور موسی عمران رسید
هر چه خیال نکوست عشق هیولای اوست
صورت از رشک حق پرده گر جان رسید
هست تنت چون غبار بر سر بادی سوار
چونک جدا گشت باد خاک به ماچان رسید
اعلم ان الغبار مرتفع بالریاح
مثل هوی اختفی وسط صیاح شدید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به توصیف حالتی عرفانی و عاطفی پرداخته و به حضور عشق و زیبایی الهی اشاره میکند. شاعر از لطافت و نزدیکی الهی صحبت میکند، و اینکه ارواح به آنچه میخواهند میرسند. به تغییر زمان و تحولات طبیعی اشاره میشود، و از ورود زمان شادی و رهایی از غم سخن گفته میشود. در این شعر نمادهای مختلفی چون دیو و پری، عشق و جنون، و زیبایی الهی مطرح میگردد. شاعر به این نکته اشاره دارد که عشق قدرتی فراتر از همه چیز دارد و قادر است انسان را به سیر و سلوک در مسیر نور و حقیقت برساند. در نهایت، شعر به زوال و گذرا بودن جسم و وحدت با عشق و حقیقت الهی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای کاش تو همچون یک خیال به من نزدیک و در عین حال دور باشی، زیرا تمام ارواح ما در آنچه که تو میخواهی غوطهورند.
هوش مصنوعی: زمان آدم تمام شد و نوبت پرندگان فرا رسید. صدای طبل قیامت به گوش رسید، پس آماده باشید که دستور آمده است.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که نیکو عمل میکنی و سخنانت خوشایند است. تو نماد زیبایی و کمالی و بر این کمال افزودهای. آیا چیز دیگری نیز هست که به آن بیفزاییم؟
هوش مصنوعی: پس از دور، چهره قمر (که نماد زیبایی و روشنی است) درخشان شد. دلق (لباس پائین) را کنار بزن و تاج بر سر بگذار، چون ملکهای از آسمان به زمین فرود آمده است.
هوش مصنوعی: زمان شادی فرارسیده و دوران کسالت به پایان رسیده است. این دنیا فریبنده نیست، ای دوستم، پس از آن منحرف نشو.
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویری از قدرت و سلطه ظلم اشاره شده است. در ابتدا، دیو و پری به عنوان نمادهای شر و فساد، بر تخت سلطنت و ظلم نشستهاند. اما دیو از آن سلطنت رهایی مییابد و نشانهای از قدرت عدالت و نیکی، یعنی چتر سلیمان، به آنجا میآید. به طور کلی، مضمون این بیت به زوال ستم و ظهور عدالت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای پسر نوکر، آیا شادی میکنی؟ کفگیر شراب را بیاور! تو در سرزمین سلامتی هستی و در کاخی باشکوه سکونت داری.
هوش مصنوعی: عشق حاکمی است که با وجود ظالم بودنش، به حقیقت همیشه بیقول نمیماند و نیازی به هیچ قدرتی نیست. اینجا دیوی از ایمان و عشق به انسانها نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: ای خورشید مشرق، کسی مثل تو خلق نشده است. دستم را بگیر و به سوی خودت برسان، تو بزرگ و ارجمندی.
هوش مصنوعی: عاشق از دست رفت و دیگر نه وجود دارد و نه عدم، بلبل جان، سرمست و شاداب به گلزار رسید.
هوش مصنوعی: حوریان پرده را کنار زدند و همه جهان به هم ریخت و نور روشنایی مانند کوه طور، درخشید. نور موسى، پسر عمران، به آنجا رسید.
هوش مصنوعی: هر چه افکار خوب و زیبایی در سر داریم، عشق به آنها به شکل یک موجود عجیب و ترسناک درآمده است. اگر پردهای از حسادت حق از روی آن کنار رود، حقیقت به زندگی ما خواهد رسید.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که وجود انسان مانند غباری است که بر روی سر بادی سوار است و زمانی که باد میوزد، آن غبار جدا شده و به جای دیگری میرود. این تصویر به موقتی بودن زندگی و دور شدن از مبدأ اشاره دارد.
هوش مصنوعی: بدان که گرد و غبار به وسیله وزش باد به ارتفاع میرود، مانند غمی که در میان فریادهای بلند پنهان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزید
باد به گل بر بَزید گل به گل اندر غژید
یاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروش
بر زنخ پیلگوش نقطه زد و بشکلید
دی به دریغ اندرون ماه به میغ اندرون
[...]
روزه ز ما تافت روی راه سفر برگزید
رفت به سوی سفر و ز ما صحبت برید
عید برو دست یافت تیغ ظفر برکشید
چون سیه منهزم روزه ازو در رمید
تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید
عاشقی از جان من نبست آدم برید
در صفت عاشقی لفظ و عبارت بسوخت
حرف و بیان شد نهان نام و نشان شد پدید
قافله اندر گذشت راه ز ما شد نهان
[...]
واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید
واقعهای مشکل است بسته دری بی کلید
تا تو تویی عاشقی از تو نیاید درست
خویش بباید فروخت عشق بباید خرید
پی نبری ذرهای زانچه طلب میکنی
[...]
روی تو چون روی مار خوی تو زهر قدید
ای خنک آن را که او روی شما را ندید
من شده مهمان تو در چمن جان تو
پای پر از خار شد دست یکی گل نچید
ای مثل خارپشت گرد تو خار درشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.