گنجور

 
مولانا

حکم البین بموتی و عمد

رضی الصد بحینی و قصد

فتح الدهر عیون حسد

فر آنی بفناکم و حسد

یهرق العشق دماء حقنت

لیس للعشق قریب و ولد

لکن الموت حیاه لکم

لکن الفقر غناء و رغد

سافروا فی سبل العشق معی

لا تخافن ضلالا و رصد

لا یهولنکم بعدکم

دونکم وفد وصال و مدد

فنسیم طرب اولهم

یهب السالک حولا و جلد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۰۱۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حاجب شیرازی

ای آستانت خلد مخلد

وی پاسبانت عقل مجرد

اندر جنابت جیش معظم

وندر رکابت جند مجند

مبنای عزمت به از سکندر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه