خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
ز حله های بهاری نه تار ماند و نه پود
نهفته نار پدیدار گشت و گل بنهفت
غنوده نرگس بیدار گشت و گل بغنود
لباس گردون مانند چادر ترساست
فراش هامون مانند طیلسان یهود
درست گوئی کردند نارو سیب نبرد
ز زخم در تن هر دو رخ و جگر بشخود
ز درد سیب دل نار گشت خون آگند
ز زخم نار رخ سیب گشت خون آلود
چو چشم جانان نرگس بباغ چشم گشاد
چو روی عاشق خیری بباغ رخ بنمود
چو سوگوار بداندیش شاه نیلوفر
در آب غرقه و رخسار زرد و جامه کبود
بلای مختلفان شهر یار بودلف آن
کز او عدو را شادی بکاست غم بفزود
بروز بخشش او بر درم بگرید گنج
بزوز کوشش او بر عدو بنالد خود
ز بسکه کشت عدو گوشه های تیغ بریخت
ز بسکه بست عدو حلقه های بند بسود
همیشه خوبی او گفت هرکه گفت و شنید
همیشه نیکی او کشت هرکه کشت و درود
ز گرد رنج برامش دل ولی بسترد
ز زنگ از ره بخشش غم ولی بزدود
هر آن شهی که سپه سوی او کشد بنبرد
بخون خویش و بخون سپه شود مأخوذ
ایا شهی که بود وعده های رنج تو دیر
ایا مهی که بود وعده های بر تو زود
گزیده نیست هر آنکس که مر ترا نگزید
ستوده نیست هرآنکس که مر ترا نستود
عدوت راه بپیمود و رأی جنگ تو کرد
برفت و باز دلش کیل گشت و غم پیمود
همی شکستن تو خواست خویشتن بشکست
همی غنودن تو خواست خویشتن بغنود
ز حرب شاه نگونسار باز گشت چنان
که باز گشت ز حرب خدا ما نمرود
همان کسی که نبخشود هیچ با مردم
چنان برفت که دشمن همی بر او بخشود
ز بیم آتش تیغت چه روز رفت بشب
مرادش آنکه به شب مجلست نبیند دود؟
نه نخجوان طمعش بود تاکنون اکنون
برفت و کرد بی کار نخجوان بدرود
مرا کسی کن شاها که از نشستن من
مرا زیان بود و مر ترا نباشد سود
همیشه تا به نبید اندر است خوشحالی
همیشه تا به سرود اندر است رامش و رود
مباد دست تو بی زلف یار و جام نبید
مباد گوش تو بی بانگ عود و رود و سرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای خزان و تأثیر آن بر طبیعت و زندگی عاشقانه پرداخته است. با آمدن خزان، زیباییهای بستان و باغات از بین میرود و پرندگان و گلها برمیخیزند. شاعر به تمایز بین بهار و خزان میپردازد و احساس حسرت و غم ناشی از جدایی و فقدان را بیان میکند. همچنین به عشق و غم عاشقانی اشاره میشود که در غم فراق معشوق غرق شدهاند. در انتها، شاعر بر اهمیت لذتهایی چون شراب و موسیقی در زندگی تأکید میکند و آرزو میکند که دستها و گوش هایش همیشه در دست یاری و نغمهها باشد.
هوش مصنوعی: فصل پاییز همه زیباییها را از باغ برد و با ورود هوای سرد، کوهها خشک شدند و آبها هم رنگ آبی خود را از دست دادند.
هوش مصنوعی: دختران زیبا و خوش کردار از گلستان بیرون آمدهاند و پرندگان بهاری از باغ به پرواز درآمدهاند.
هوش مصنوعی: از سرهای بهاری نه بویی باقی مانده و نه رنگی، از جامههای بهاری نیز نه رشتهای کوک شده و نه تار و پودی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: آتش پنهان آشکار شد و گل آرام به حرکت درآمد، نرگس از خواب بیدار شد و گل به خواب رفت.
هوش مصنوعی: لباس آسمان شبیه چادر زاهدان است و سروهای کنار هور هم مانند جامه یهودیان میباشند.
هوش مصنوعی: نزدیک به حقیقت گفتهاند که سیب به خاطر زخمها و جراحاتش نبرد. در واقع، زخمها در بدن او و آسیبهایی که به قفسه سینهاش وارد شده، نشاندهندهی واقعیت تلخی است.
هوش مصنوعی: به علت درد و رنج، دل شبیه سیبی سرخ و خونین شده است و زخمهایی که بر صورتش وجود دارد، باعث شده که چهرهاش مانند سیبی خونآلود به نظر برسد.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمان معشوق شبیه نرگس در باغ گشوده میشود، مانند زمانی است که صورت عاشق نور امید را در باغ چهرهاش به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی که سوگوار و اندیشهاش تاریک است، مانند نیلوفر آبی غرق در آب، چهرهاش زرد و لباسش رنگ کبود است.
هوش مصنوعی: مشکلات و دردسرهایی که از طرف معشوقان در شهر به وجود میآید، باعث میشود که دشمنان نیز کم خوشحال شوند و غم و اندوه بیشتر شود.
هوش مصنوعی: بخشش او بر در من اشک میریزد و تلاش او باعث عذاب دشمنش میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت حملات دشمن، تیغها و سلاحها در گوشه و کنار ریخته شد و به همین دلیل دشمن توانست زنجیرها و بندهایی را محکم کند که به نفع خود بودهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مورد خوبیها صحبت کرد و آنها را شنید، همیشه نیکی و خوبی را در زندگیاش گسترش میدهد و هر کسی که به این کار ادامه دهد، در نهایت از این خوبیها بهرهمند خواهد شد.
هوش مصنوعی: دل من از درد و رنج به تنگ آمده، اما از طریق بخشش، غم و غصه را از خود دور کردم.
هوش مصنوعی: هر حاکمی که نیروهای نظامی به سوی او بیایند، باید بر اثر خون خود و خون سربازانش مسئولیت پذیر باشد.
هوش مصنوعی: ای عزیز، آیا آن پادشاهی که وعدههای سختی را به تو میدهد، دیر باز میگردد؟ آیا آن ماهی که وعدههای نیکو را به تو میدهد، زودتر میتابد؟
هوش مصنوعی: هر کس که تو را انتخاب نکرده باشد، ارزشمند نیست و هر کس که تو را ستایش نکرده باشد، شایسته ستایش نیست.
هوش مصنوعی: دشمن مسیرش را طی کرد و تصمیم به جنگ با تو گرفت. ولی بعد از رفتن، دلش پر از غم و اندوه شد.
هوش مصنوعی: شما خواستهاید که خود را بشکنید و در نهایت این خواسته شما به تحقق میپیوندد. همچنین، هنگامی که خواستهاید آرام بگیرید و استراحت کنید، این خواسته نیز به حقیقت میپیوندد.
هوش مصنوعی: از جنگ شاهی که در حال سقوط بود، بازگشت مانند بازگشت نمرود از جنگ خدا.
هوش مصنوعی: آن کسی که هرگز با مردم عفو و بخشش نداشت، به گونهای رفت که حتی دشمنانش نیز او را بخشیدند.
هوش مصنوعی: از ترس آتش شمشیر تو چه شبهایی را سپری کرده است؛ آیا آرزوی او این نیست که در شب جمع تو، دود را نبیند؟
هوش مصنوعی: نخجوان تا به حال امیدوار بود، اما اکنون رفته و به کار خود پایان داد. نخجوان، خدا حافظ!
هوش مصنوعی: من را کسی را پیدا کن ای پادشاه که نشستن من برایم دردسرساز شده و برای تو هم فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دلمان شادی و شوق زندگی وجود دارد، میتوانیم از خوشحالی و سرود خواندن لذت ببریم و به چشیدن طعم خوشیها بپردازیم.
هوش مصنوعی: مباد که دست تو از زلف محبوب و پیمانه شراب خالی بماند. مباد که گوش تو از صدای عود، رود و آهنگ خالی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
کمان برم که درین روزگار تیره چو شب
بخفت چشم مروت بمرد مادر جود
ز سیر هفت ستاره درین دوازده برج
بده دوازده سال اندرین دیار و حدود
هزار شخص کریم از وجود شد بعدم
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.