شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد
هست حریف تو در این رقص باد
باد چو جبریل و تو چون مریمی
عیسی گُلروی از این هر دو زاد
رقص شما هر دو کلید بقاست
رحمت بسیار بر این رقص باد
تختگه نسل شما شد دماغ
تخت بود جایگه کیقباد
میوهٔ هر شاخ به معده رود
زانک برستهست ز کون و فساد
نعمت ما چو ز مُکّون بود
خلط نگردد به خور و ارتقاد
روزی هر قوم ز باغ دگر
خوان بزرگست تو را ای جواد
قسمت بختست برو بخت جو
بخت به از رخت بود المراد
بس که نسیمی به دل اندر دمید
زآن مدد نور که آرد ولاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و شادابی طبیعت و رابطه انسان با آن اشاره دارد. شاخ گل از باغی که به مدد نیروی رحمت و رقص باد سبز و شاداب است، صحبت میکند. باد به مانند جبریل و گل به مانند مریم، وجود دارند و رقص آنها نماد بقا و رحمت است. همچنین به رابطه نسلهای مختلف و نعمتهایی که از طبیعت میگیرد، اشاره شده و به روزی هر قوم و بخت خوب آنها هم پرداخته میشود. در نهایت، تأکید میشود که این نور و رحمت به فرزندان و نسلهای آینده نیز منتقل میشود.
هوش مصنوعی: درخت گل در باغ به خاطر تو سرسبز و شاداب است و دوست تو در این رقص نسیم حاضر است.
هوش مصنوعی: باد به مانند فرشتهای بزرگ و تو همچون مریم و عیسی، زیباییات را از این دو نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: رقص شما هر دو را به زندگی و پایداری وادار میکند، در کنار این، رحمت و نعمت فراوانی بر این رقص جاری است.
هوش مصنوعی: شما به مقام و جایگاهی رسیدهاید که نسلتان در آن قرار دارد. این مکان به مانند تخت کیقباد، پادشاه قدیمی، باشکوه و با اعتبار است.
هوش مصنوعی: هر میوهای که از شاخهای میرسد، به شکم میرود؛ زیرا از آغاز تولد و از ناپاکیها به وجود آمده است.
چون نعمت ما از آفرینشگر است، به خور و خواب آلوده نمیگردد
هوش مصنوعی: هر قومی در زمانی از باغی دیگر بهرهمند میشود، اما تو ای جواد، همیشه در جایگاه بالایی هستی.
هوش مصنوعی: سرنوشت و بخت انسان، از خود او بیشتر اهمیت دارد. پس بهتر است به دنبال بخت و اقبال خود باشی، چرا که به داشتن ظاهر و زیبایی و ظواهر نمیتواند بر بخت بهتر غلبه کند.
هوش مصنوعی: نسیمی که به دل دمیده، از نوری است که ولادت را به همراه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خسرو می خواست هم از بامداد
خلق بمی خوردن اوگشت شاد
خرمی و شادی از می بود
خرمی و شادی را داد داد
ماه درخشنده قدح پیش برد
[...]
آمده نوروز هم از بامداد
آمدنش فرخ و فرخنده باد
باز جهان خرم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
باد خزان روی به بستان نهاد
کرد جهان باز دگرگون نهاد
شاخ خمیده چو کمان برکشید
سر ما از کنج کمین برگشاد
از چمن دهر بشد ناامید
[...]
روح مجرد شد خواجه زکی
گام چو در کوی طریقت نهاد
خواست که مطلق شود از بند غیر
دست به انصاف و سخا بر گشاد
دادهٔ هر هفت فلک بذل کرد
[...]
در طلب از پای نباید نشست
بیسبب از دست نباید فتاد
جان و دل و دیده و تن هر چهار
در گرو عشق بباید نهاد
خواهی کاین بند گشاده شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.