بخش ۱۰۷ - دیدن ایشان در قصر این قلعهٔ ذات الصور نقش روی دختر شاه چین را و بیهوش شدن هر سه و در فتنه افتادن و تفحص کردن کی این صورت کیست
این سخن پایان ندارد آن گروه
صورتی دیدند با حسن و شکوه
خوبتر زان دیده بودند آن فریق
لیک زین رفتند در بحر عمیق
زانک افیونشان درین کاسه رسید
کاسهها محسوس و افیون ناپدید
کرد فعل خویش قلعهٔ هشربا
هر سه را انداخت در چاه بلا
تیر غمزه دوخت دل را بیکمان
الامان و الامان ای بیامان
قرنها را صورت سنگین بسوخت
آتشی در دین و دلشان بر فروخت
چونک روحانی بود خود چون بود
فتنهاش هر لحظه دیگرگون بود
عشق صورت در دل شهزادگان
چون خلش میکرد مانند سنان
اشک میبارید هر یک همچو میغ
دست میخایید و میگفت ای دریغ
ما کنون دیدیم شه ز آغاز دید
چندمان سوگند داد آن بیندید
انبیا را حق بسیارست از آن
که خبر کردند از پایانمان
کاینچ میکاری نروید جز که خار
وین طرف پری نیابی زو مطار
تخم از من بر که تا ریعی دهد
با پر من پر که تیر آن سو جهد
تو ندانی واجبی آن و هست
هم تو گویی آخر آن واجب بدست
او توست اما نه این تو آن توست
که در آخر واقف بیرونشوست
توی آخر سوی توی اولت
آمدست از بهر تنبیه و صلت
توی تو در دیگری آمد دفین
من غلام مرد خودبینی چنین
آنچ در آیینه میبیند جوان
پیر اندر خشت بیند بیش از آن
ز امر شاه خویش بیرون آمدیم
با عنایات پدر یاغی شدیم
سهل دانستیم قول شاه را
وان عنایتهای بی اشباه را
نک در افتادیم در خندق همه
کشته و خستهٔ بلا بی ملحمه
تکیه بر عقل خود و فرهنگ خویش
بودمان تا این بلا آمد به پیش
بیمرض دیدیم خویش و بی ز رق
آنچنان که خویش را بیمار دق
علت پنهان کنون شد آشکار
بعد از آنک بند گشتیم و شکار
سایهٔ رهبر بهست از ذکر حق
یک قناعت به که صد لوت و طبق
چشم بینا بهتر از سیصد عصا
چشم بشناسد گهر را از حصا
در تفحص آمدند از اندهان
صورت کی بود عجب این در جهان
بعد بسیاری تفحص در مسیر
کشف کرد آن راز را شیخی بصیر
نه از طریق گوش بل از وحی هوش
رازها بد پیش او بی رویپوش
گفت نقش رشک پروینست این
صورت شهزادهٔ چینست این
همچو جان و چون جنین پنهانست او
در مکتم پرده و ایوانست او
سوی او نه مرد ره دارد نه زن
شاه پنهان کرد او را از فتن
غیرتی دارد ملک بر نام او
که نپرد مرغ هم بر بام او
وای آن دل کش چنین سودا فتاد
هیچ کس را این چنین سودا مباد
این سزای آنک تخم جهل کاشت
وآن نصیحت را کساد و سهل داشت
اعتمادی کرد بر تدبیر خویش
که برم من کار خود با عقل پیش
نیم ذره زان عنایت به بود
که ز تدبیر خرد سیصد رصد
ترک مکر خویشتن گیر ای امیر
پا بکش پیش عنایت خوش بمیر
این به قدر حیلهٔ معدود نیست
زین حیل تا تو نمیری سود نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به صورت شعر آمده و درباره تأثیر افیون و خُماری بر انسانها و عواقب آن صحبت میکند. گروهی با چشمهای پیچیده به تماشای زیباییها پرداخته و در عمق مشکلات فرو میروند. درد و غمزدهای که بر دلها تأثیر میگذارد و آنها را به قهری سخت میکشاند. عشق و مسائلی چون خودبینی و غفلت از نصیحتها سبب سقوط آنها میشود.
شاعر به این نکته اشاره دارد که انسانها به دلیل اعتماد به عقل خویش و نادیده گرفتن حقیقت، دچار گمراهی میشوند. در نهایت، به نقش مرشد و تفکر عمیق اشاره میکند که میتواند رازها را کشف کرده و انسان را از ورطه نجات دهد. این متن به اهمیت اعتماد به هدایت الهی و دوری از خودبینی و عجز در تدبیر تأکید میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که صحبتها و بیان احساسات دربارهی زیبایی و شکوه هیچگاه به پایان نمیرسد، زیرا افرادی هستند که با دیدن زیباییها و ظرافتها همواره جذب و مجذوب میشوند و نمیتوانند از تحسین آن دست بکشند.
هوش مصنوعی: آن گروه چیزی را بهتر از آنچه که دیده بودند، مشاهده کردند، اما به خاطر این مسئله به دریاهای عمیق رفتند.
هوش مصنوعی: زیرا افیونی که به آن اشاره میشود در این کاسه قرار دارد، در حالی که کاسهها قابل مشاهدهاند و افیون در آن ناپیداست.
هوش مصنوعی: آن شخص با عمل خود، هر سه نفر را در دامی گرفتار کرد و به دردسر انداخت.
هوش مصنوعی: نیش زدن نگاه زیبا، دل را به شدت مجروح کرد و بیپناهی و بیدفاعی من را به خطر انداخت.
هوش مصنوعی: سدهها طول کشید که آتشی در دیانت و دلهای مردم شعلهور شد و جنبهای جدی و عمیق به خود گرفت.
هوش مصنوعی: چون او روحانی و معنوی بود، رفتار و کارهایش هر لحظه به گونهای متفاوت و دگرگون بود.
هوش مصنوعی: عشق در دل جوانان مانند خراش و زخم عمیق است که اثر خود را روی آنها میگذارد.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها اشک میریخت و مانند ابرها دست به دعا بلند میکرد و میگفت که ای کاش اینطور نمیشد.
هوش مصنوعی: ما حالا شاه را از ابتدا دیدیم و سوگند خوردیم که هیچچیز را ندیدهام.
هوش مصنوعی: پیامبران از سوی خداوند اطلاعات زیادی درباره سرنوشت انسانها دارند، زیرا آنها از وقوع حوادثی که در پایان زندگی انسانها رخ خواهد داد، آگاه شدهاند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بکاری نتیجهاش جز خار و نگرانکننده نخواهد بود و از این طرف هم نمیتوانی پرندهای بیابی که از گرفتاریهایت فرار کند.
هوش مصنوعی: من از تو بذر میکارم تا با پر من رشد کند و قوی شود، و تیر آن به سوی دور پرتاب شود.
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که آن وجه ضروری چیست، ولی در نهایت خود تو میگویی که آن نیاز ضروری به دست آمده است.
هوش مصنوعی: تو همانی، اما نه آنچه که در حال حاضر هستی؛ تو همان وجودی هستی که در آخر به حقیقت و آگاهی واقعی دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: آخرین مقصد به سوی تو بازگشتهام تا از این بررسی و یادآوری بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: درون تو، چیزی از دیگری پنهان است. من خدمتگزار کسی هستم که خود را بزرگ میبیند، مانند این وضعیت.
هوش مصنوعی: هر آنچه که جوان در آیینه میبیند، پیر در دیوار میبیند و حتی بیشتر از آن.
هوش مصنوعی: از دستور پادشاه خود خارج شدیم و با توجه به لطف و محبت پدر، سرکش و نافرمان گشتیم.
هوش مصنوعی: ما حرفهای پادشاه را آسان گرفتیم و آن توجههای بینظیر او را نادیده شمردیم.
هوش مصنوعی: ما در شرایط سخت و دشواری گرفتار شدهایم، و همه در اینجا به خاطر مصیبتها و دردها آسیب دیده و خسته هستیم.
هوش مصنوعی: ما به عقل و فرهنگ خود اعتماد داشتیم، اما ناگهان با این مشکل مواجه شدیم.
هوش مصنوعی: ما خود را بدون بیماری و رنج دیدیم، اما آنقدر از خود دور بودیم که انگار خود را بیمار و ناتوان حس کردیم.
هوش مصنوعی: علتهایی که قبلاً پنهان بودند اکنون نمایان شدهاند، پس از اینکه در دام افتادیم و شکار شدیم.
هوش مصنوعی: سایهٔ رهبری که به یاد خدا مشغول است، بهشتیتر از این است که انسان به ثروت و امکانات دنیوی دل ببندد. داشتن رضایتی ساده و قناعت در زندگی، ارزش بیشتری دارد تا اینکه انسان به اندازههای زیاد و لوکس زندگی کند.
هوش مصنوعی: چشم باهوش و هوشیار میتواند به راحتی و بدون نیاز به وسایل و ابزارهای اضافی، ارزش و کیفیت یک چیز را تشخیص دهد، در حالی که اگر فقط به عصاها و وسایل تکیه کنیم، نمیتوانیم حقایق و زیباییها را به خوبی درک کنیم.
هوش مصنوعی: در جستجو و کاوش به دنبال رازهای پنهان آمدند. چه شگفتانگیز است وجود این راز در جهان!
هوش مصنوعی: پس از جستجو و بررسیهای زیاد، یک عالم فرزانه به آن راز پی برد.
هوش مصنوعی: از راه گوش نیست بلکه از طریق الهام و بصیرت، او رازها را میشناسد و بدون حجاب و پوشش، آنها را درک میکند.
هوش مصنوعی: این چهره زیبا شبیه به ستاره پروین است و باعث حسادت دیگران میشود. این شخص، شاهزادهای از چین است.
هوش مصنوعی: او همچون جان و مانند جنینی در رحم، در دل پرده و در درون ایوان پنهان است.
هوش مصنوعی: هیچ کس از مردان و زنان نمیتواند به او نزدیک شود، زیرا او را از مشکلات و فتنهها پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: ملک به خاطر نام او غیرت دارد، حتی پرندهها هم جرات ندارند بر بام او بنشینند.
هوش مصنوعی: ای کاش دل کسی دچار چنین حسرت و آشفتگی نشود که من دچارش شدهام.
هوش مصنوعی: این نتیجۀ کسی است که به جهل و نادانی خود ادامه داد و نصیحتها و راهنماییها را جدی نگرفت و ارزان شمرد.
هوش مصنوعی: او به تدبیر و عقل خودش اعتماد کرد و تصمیم گرفت که با فکر و هوش خود، کارهایش را پیش ببرد.
هوش مصنوعی: نیمذرّهای از آن محبت و توجه کافی است که سالها فکر و تدبیر را بیثمر کند.
هوش مصنوعی: ای امیر، به دسیسههای خودت پایان بده و به جلو قدم بگذار. با خوشی و سعادت برو به سمت عنایت و رحمت الهی، حتی اگر به معنای جدا شدن از زندگیات باشد.
هوش مصنوعی: این هیچ به اندازهٔ تدبیرهای محدود نیست؛ تا زمانی که تو از دنیا نروی، از این تدبیرها فایدهای نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.