گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مشتاق اصفهانی

خوش آن ساعت که یار از لطف گردد همنشین ما را

برآید جان و دل ز امید و بیم مهر و کین ما را

خوشی و ناخوشی وصل و هجر اوست ما را خوش

که گاهی دوست میخواهد چنان گاهی چنین ما را

به شکر این که داری جمع ساز و برگ نیکویی

تهی دامن مران از خرمنت چون خوشه‌چین ما را

مذاق ما ز شهد وصل شیرین کن بگو تاکی

پسندی تلخ‌کام از حسرت این انگبین ما را

من و مشتاق نتوانیم رفتن از درت کانجا

وفا برپای دل‌بسته است بند آهنین ما را