گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

ای از بهار حسن تو بر چهره‌ام گلزارها

در سینه زان گلزارها دارم خلیده خارها

از نیش هجرش متصل کو رشته جانم گسل

چون دوخت نتوان چاک دل زان سوزن و زین تارها

در کلبه غم گر برم آیی نیابی پیکرم

بس خاک و خواری بر سرم کافتاده از دیوارها

از حمرت رخسار کی بتوان شدن همرنگ وی

ما را به خون او را به می چون رنگ شد رخسارها

چون زان بت آشفته خو آرم بسوی قبله رو

بسته چو از هر تار مو بر گردنم زنارها

بودم به عقل ذوفنون پیر خرد پیش از جنون

طفلان دوانندم کنون در کوچه و بازارها

زین نظم نو چرخ کهن یکباره گو حیرت مکن

فانی چو تعلیم سخن دارد جامی بارها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخسارها

خار است بی رخسار تو در دیده گلزارها

شد پوستم بر استخوان چون چنگ خشک و از فغان

رگها نگر اینک بر آن افتاده همچون تارها

تا آفتاب و روی مه دیدند آن زلف سیه

[...]

حسین خوارزمی

ای آنکه جانم سوختی با داغ محنت بارها

دارم من آشفته دل با سوز عشقت کارها

گرچه میان آتشم با داغ درد تو خوشم

عاقل اگرچه میکند بر حال من انکارها

با یادت ای پیمان گسل خالی شد از اغیار دل

[...]

جامی

از خارخار عشق تو در سینه دارم خارها

هر دم شکفته بر رخم زان خارها گلزارها

از بس فغان و شیونم چنگی ست خم گشته تنم

اشک آمده تا دامنم از هر مژه چون تارها

ره جانب بستان فکن کز شوق تو گل در چمن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
اهلی شیرازی

ای بی‌تو از خون بسته گل مژگان من بر خارها

خار است دور از روی تو در چشم من گلزارها

هرچند کز آب بقا باشد خضر دور از فنا

بیند شهیدان تو را میرد ز حسرت بارها

خوش پای داری آنچنان کز دیدن آن ناتوان

[...]

بابافغانی

در دل نشانم هر نفس خار تو، در گلزارها

شاید که روزی بردمد شاخ گلی زین خارها

شد خشت کویت لاله گون گلها دمید از خاک و خون

سرها زده اهل جنون هر گوشه بر دیوارها

افگنده چنگ از ضعف تن شوری عجب در انجمن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه