برون قدر من از جرگ گرفتاران شود پیدا
که در دوری به یاران قیمت یاران شود پیدا
ز جنبش کرد مژگان حال چشمت را بیان اما
ز بیتابی نبض احوال بیماران شود پیدا
به بزم اهل غفلت آنچه دانا میکشد داند
کسی در جرگ مستان گر ز هشیاران شود پیدا
زنند این قوم پر از حقپرستی لاف و میترسم
که گر کاوند بت از جیب دینداران شود پیدا
رضا باغی بود کآنجا ز آتش سبزه میروید
چو خطی کز عذار لالهرخساران شود پیدا
چکد حسرت ز سر تا پایم آن حال دگرگونم
که گاه نزع بیمار از پرستاران شود پیدا
دلم را تازهرویی اشک غم مشتاق میبخشد
طراوت باغ را چندانکه از باران شود پیدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در مستان زدم تا حال هشیاران شود پیدا
نهفتم قدر خود تا قیمت یاران شود پیدا
فلک ای کاش بردارد ز روی کارها پرده
که نقد زاهدان و جنس میخواران شود پیدا
ز سیل فتنه چون در ورطه افتد زورق هستی
[...]
ز حرمانم غمی در خاطر یاران شود پیدا
چو بیماری که مرگش بر پرستاران شود پیدا
چو پیدا گردم از راهی، چنان یاران رمند از من
که بدمستی میان جمع هشیاران شود پیدا
کسی نگریزد از ما، گر ازین تقوی برون آییم
[...]
ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا
رواج بیدلان از مهر دلداران شود پیدا
که قدر و قیمت یاران هم از یاران شود پیدا
من و کنج فراق ای گریة حسرت کجایی تو
که در روز چنین قدر هواداران شود پیدا
اگر از گریة بسیار من درهم شود شاید
[...]
بهار آمد که می در جام میخوران شود پیدا
مرا از سینه، داغ لاله رخساران شود پیدا
مغنی، مصرع شوخی، ز من باید سراییدن
که شور میکشان، در بزم هشیاران شود پیدا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.