صبحدم در باغ دیدم عندلیبی از ملال
سرکشیده در فراز گلبنی بر زیر بال
گاه میشد از فغان خاموش و گاهی میکشید
از ته دل ناله زاری ازو کردم سوال
کز گلت باشد چو ساز و برگ وصل آماده چیست
دمبهدم این ناله گفت آن عندلیب عجز نال
گرچه در وصلم گریزم از فغان نبود که هست
بیم هجران نالهفرمای من آشفتهحال
ز آن بود هر لحظه در آغوش گلبن نالهام
ای خوش آن فرقت گزین عاشق که در کنج ملال
کرده خو با هجر و نبود وصل را جویا که هست
این همه بیم فراق آن جمله امید وصال
تا کیم مشتاق گویی ایکه چون دل مدتیست
کردهای جا در بر دلدار خود بیجا منال
چون ننالم در وصال او که ترسم ناگهان
آرد این کوکب ز دور آسمان رو در زوال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در صبح زود در باغ، عندلیبی را دیدم که از ملال در فراز گلها نشسته بود و ناله میکرد. وقتی از او پرسیدم دلیل نالهاش چیست، پاسخ داد که در وصال معشوقش هست، اما هنوز از بیم جدایی ناله میکشد. او از زیباییهای گلها لذت میبرد، اما هر لحظه ترس از فراق او را آشفته کرده است. این ترس از جدایی و امید به وصال، دل او را در درد و شوق نگه داشته و او نمیتواند از این حال رهایی یابد، زیرا نگران است که ناگهان معشوقش را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: صبح زود در باغ دیدم که یک بلبل از روی ناراحتی روی یک گل نشسته و بالهایش را گشوده است.
هوش مصنوعی: گاهی از دل سکوت و خاموشی نالهای بلند میشد و گاهی از عمق دلش شیون و زاری میکرد. از او پرسیدم.
هوش مصنوعی: اگر گلی در دستان تو باشد و وسایل وصال هم فراهم باشد، پس چرا هر لحظه این ناله و فریاد را سر میدهد آن بلبل ناتوان؟
هوش مصنوعی: اگرچه وقتی که به وصل تو میرسم، از گریه و فریاد فاصله میگیرم، اما با این حال، به خاطر ترس از جدایی، همواره ناله و غم در دل دارم و حالتی آشفته دارم.
هوش مصنوعی: در هر لحظه با غم و اندوهی عمیق در دل در کنار گلها احساس افسردگی میکنم. خوش به حال آن عاشق که با انتخاب جدایی، در گوشهای از غم و کسالت زندگی میکند.
هوش مصنوعی: دلخواسته از دوری و جدایی، در پی آن است که بداند آیا همچنان امیدی به وصال و نزدیکی وجود دارد، زيرا این همه نگرانی و دلتنگی ناشی از امید به وصل است.
هوش مصنوعی: شما چه مدت دیگر میخواهید در انتظار بمانید و با اشتیاق صحبت کنید، در حالی که دل شما مدتی است که بهطور نادرستی جایی در دل محبوب شما گرفته و ناراحت است؟
هوش مصنوعی: اگر در عشق او شکایت نکنم، از ترس این است که ناگهان این ستاره از آسمان دور، به طرف پایین بیفتد و نابود شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
[...]
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
[...]
تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال
گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال
در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار
مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال
کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار
[...]
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال
اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است
مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال
عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف
[...]
بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید
زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
خرقهپوشان گشتهاند از بهر زرق و مخرقه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.