به هر کام غیر آن شیرینسخن میپرورد
از سخن شهدی که در کنج دهن میپرورد
به هر آغوش رقیب آن سیمتن میپرورد
سیم خامی کاندرون پیرهن میپرورد
ریزد از هم آشیانها را چمن پرا چرا
گر چمن را بهر مرغان چمن میپرورد
گر فلک تاری ز گیسویت برد کی بعد از این
ناله را در ناف آهوی ختن میپرورد
کرده عشقم عندلیب گلشنی کز لطف و کین
گل برای غیر و خار از بهر من میپرورد
برنخیزد بلبلی مشتاق ازین بستانسرا
تا فلک میپرورد زاغ و زغن میپرورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به زیباییهای عشق و دلباختگی میپردازد. او میگوید که هر ناگفتهای در عشق به زبان میآید و هر حسی که در دل دارد، از نوعی شیرینی و لذت برخوردار است. همچنین به زیبایی معشوق و رقابت عشاق اشاره میکند و میگوید که این عشق گاهی همراه با درد و رنج است. شاعر با استفاده از تصاویری از طبیعت و پرندگان، عشق را به عنوان تجربهای شیرین و همچنین پیچیده معرفی میکند و در نهایت بیان میکند که عشق او مشابه گل و خار است؛ یعنی بخشی از زیبایی و لذتی که فقط برای دیگران است و خود او درد و رنجی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: هر کس غیر از آن کسی که با شیرینی سخن میگوید، از گفتار خود چیز خوبی نمیسازد؛ مانند شهدی که در دهان پرورش مییابد.
هوش مصنوعی: به هر آغوش رقیب، آن محبوب زیبا و دلربا با محبت و ناز پرورده میشود، همانطور که سیم خام در دل لباسش شکل و فرم میگیرد و پرورش مییابد.
هوش مصنوعی: چرا چمن برای پرورش پرندگان رشد میکند، در حالی که از همسایهها جدا میشود و میریزد؟
هوش مصنوعی: اگر آسمان رشتهای از موهای تو را برباید، دیگر نالهی تو در شکم آهوی ختن پرورش نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: عشق من مانند بلبل در باغی است که از محبت و دشمنی، گلها را برای دیگران میپروراند و خارها را فقط برای من به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: بلبلی مشتاق از این باغ برنمیخیزد، چرا که آسمان تنها زاغ و زغن را پرورش میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرو من در سایهٔ سنبل سمن میپرورد
سبزهٔ تر در کنار نسترن میپرورد
باغبان گر بیند آن رخسار و خط ماند خجل
زان گل و ریحان که بر طرف چمن میپرورد
مایهبخش اشک غمّاز آمد از خونابه دل
[...]
بهتر است از هرچه دهقان در چمن میپرورد
آن چه آن نازک بدن در پیرهن میپرورد
زان دو زلف و عارضم پیوسته در حیرت کنون
بیضهٔ خورشید را زاغ و زغن میپرورد
نافه دارد بوئی از زلفت که بهر احترام
[...]
غیر را در بزم خاص آن سیمتن میپرورد
یوسف ما گرگ را در پیرهن میپرورد
خون چو گردد مشک هیهات است ماند در وطن
نافه را بیهوده آهوی ختن میپرورد
آن حریف خار زخمم من که صحرای جنون
[...]
دایه، کِت در مهد زر ای سیمتن میپرورد
دشمن جانی برای جان من میپرورد
دلبری دارم که باشد تلخکامی قسمتم
زان حلاوتها که در کنج دهن میپرورد
مهرپرور یوسفی دارم، که در کنعان حسن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.