آن دل که غم بتان ندارد
باغیست که باغبان ندارد
چندش جویم که طایر کام
مرغیست که آشیان ندارد
گم گشته عشق او چو عنقا
نام ار دارد نشان ندارد
با فقر خوشم که نخل بیبرگ
بیم از ستم خزان ندارد
سودیست که در زیان عشقت
سودی که زپی زیان ندارد
ره رو چکند که وادی عشق
نقش پی کاروان ندارد
دارد یارم هر آنچه خواهی
اما دل مهربان ندارد
مشتاق کجا و دین و دنیا
عاشق غم این و آن ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و غم اشاره دارد. شاعر بیان میکند که دل بدون عشق و محبت شبیه باغی است که باغبان ندارد و همچنین اشاره میکند که زندگی بدون محبت دیگری بیمعناست. او از فقدان عشق و نشانههای آن میگوید و گمشدگی عشق را به پرندهای تشبیه میکند که nest ندارد. شاعر با وجود فقر و محرومیت، از آن راضی است زیرا ترسی از زوال ندارد. او بیان میکند که نمیتوان در عشق سودی پیدا کرد و مسیر عشق بدون جهت و نشانه است. در نهایت، شاعر اشاره میکند که اگرچه یار همه چیز دارد، ولی دل مهربانی ندارد و عشق واقعی نه به دین و دنیا وابسته است و نه به غم و شادی.
هوش مصنوعی: دل آدمی که غم و اندوه معشوقان را ندارد، مانند باغی است که هیچ باغبانی برای نگهداری و رسیدگی به آن نیست.
هوش مصنوعی: من در جستجوی چند چیز هستم، زیرا پرندهای هستم که خانهای برای خود ندارد.
هوش مصنوعی: عشق او مانند پرندهای افسانهای گم شده است؛ هرچند نامش را میدانیم، اما نشانی از او نیست.
هوش مصنوعی: من از فقر هم خوشحالم، چون درختی که برگ ندارد، از ظلم و ستم پاییز نمیترسد.
هوش مصنوعی: در عشق، گاهی زیان و ضرری وجود دارد که در واقع به نوعی سود و منفعت نیز همراه است. به عبارتی دیگر، ممکن است در هیچ کجا نتوانید به سود خالصی دست پیدا کنید که بر پایه زیان استوار نباشد. عشق، با تمام سختیها و دردهایی که ممکن است داشته باشد، در نهایت چیزی مثبت و باارزش به همراه دارد.
هوش مصنوعی: مسیر عشق به گونهای است که شبیه به راهی نیست که کاروانها در آن سفر کنند، یعنی این مسیر، راهی منحصر به فرد و متفاوت است که هیچ نشانه و نقشی از سفرهای معمولی ندارد.
هوش مصنوعی: دوست من هر چیزی که بخواهی را دارد، اما دلش مهر و محبت ندارد.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی نه به دنیا اهمیت میدهد و نه به مسائل روزمره، او فقط به عشق و غم دیگران توجه دارد و از اشتیاق خود برای عشق واقعی صحبت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل بی لطف تو جان ندارد
جان بی تو سر جهان ندارد
ناید ز کمال عقل عقلی
تا نام تو بر زبان ندارد
ناید ز جمال روح روحی
[...]
هر کو چو تو دلستان ندارد
خورشید شکر فشان ندارد
از دست غم عشق تو جانا
آن جان ببرد که جان ندارد
مشکی که ز شب پدید گردد
[...]
سفتی جسد جهان ندارد
کز خلعت او نشان ندارد
ای آنکه همای همّت تو
جز بر فلک آشیان ندارد
یک نکته ز راز خویش گردون
از خاطر تو نهان ندارد
بی رای تو مملکت چه باشد؟
[...]
دل بیلطف تو جان ندارد
جان بیتو سر جهان ندارد
عقل ار چه شگرف کدخداییست
بی خوان تو آب و نان ندارد
خورشید چو دید خاک کویت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.