گنجور

 
محتشم کاشانی

ای دل انصاف ده که چون نبود

دور از جور خویش شرمنده

کز پی هم ز گلشن سادات

سه همایون درخت افکنده

اول آن نونهال گلشن جان

که شدی مرده از دمش زنده

گل باغ صفا صفی‌الدین

که رخش بر سمن زدی خنده

پس ضیای زمان و شمس زمین

آن دو نخل بلند و زیبنده

که شد اسباب عیش خرد و بزرگ

از غم فوتشان پراکنده

چون به آئین جد و باب شدند

جنت آرا به ذات فرخنده

تا دو تاریخ آشکار شود

این دو مصراع سزد از بنده

دور از بوستان مصطفوی

یک نهال و دو نخل افکنده

 
 
 
مسعود سعد سلمان

تیغ قهرت چو به وقت اندر دست

رویت از پس چو مهر تابنده

بانگ به وقت چو نفخ صور شده ست

که چو بشنیدمش شدم زنده

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سوزنی سمرقندی

عاشقم بر نجیبک منده

آن اجل غمزه امل خنده

آنکه عاشق کشد بغمزه و ناز

کند از خنده مرده را زنده

آن بت شوخدیده کز رخ اوست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ای دل و جان بیاد تو زنده

همه فانی تو حیّ پاینده

ای ز نعت صفات لم یزلت

فکر انسان سپر بیفکنده

اعتقادات اهل باطل را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه