ای دل انصاف ده که چون نبود
دور از جور خویش شرمنده
کز پی هم ز گلشن سادات
سه همایون درخت افکنده
اول آن نونهال گلشن جان
که شدی مرده از دمش زنده
گل باغ صفا صفیالدین
که رخش بر سمن زدی خنده
پس ضیای زمان و شمس زمین
آن دو نخل بلند و زیبنده
که شد اسباب عیش خرد و بزرگ
از غم فوتشان پراکنده
چون به آئین جد و باب شدند
جنت آرا به ذات فرخنده
تا دو تاریخ آشکار شود
این دو مصراع سزد از بنده
دور از بوستان مصطفوی
یک نهال و دو نخل افکنده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دوری و جدایی از شخصیتهای بزرگ و نیکوکار صحبت میکند. او به باغی اشاره دارد که از سادات است و در آن سه درخت نمادین وجود دارد: یکی نونهال و دو درخت بلند. این درختان نماد زندگی و شادی هستند، اما غم از دست دادن آنها حس میشود. شاعر به این نکته میپردازد که چگونه جد و پدر آنها به این باغ افتخار بخشیدهاند و به یاد آنها، تاریخ لازم است ثبت شود. در نهایت، شاعر از جدایی از بوستان مصطفوی و زیباییهای آن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای دل، انصاف بده که چرا وقتی ظلمی به ما میشود، از خود شرمنده نیستیم و دور از نادانیهایمان به آن توجه نمیکنیم.
هوش مصنوعی: از دل گلشن سادات، سه درخت پربرکت روییده است.
هوش مصنوعی: در ابتدا، جوانهای از گلشن جان، که با نفس خود مرده را زنده میکند.
هوش مصنوعی: گل باغ صفا صفیالدین با زیبایی و لطافتی که دارد، چنان است که وقتی به سمن (نوعی درخت خوشبو) نگاه میکند، لبخند میزند.
هوش مصنوعی: زمان درخشان و زمین روشن، به مانند دو نخل بلند و زیباست.
هوش مصنوعی: به دلیل از دسترفتن بزرگواران، وسایل شادی و خوشی برای خرد و کلان از بین رفته و همه در غم و اندوه پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که به روش و سنت پدران خود بازگشتند، بهشت به خاطر ذات خوشبختشان زیبا و دلنواز شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دو تاریخ مشخص نشود، بهتر است که من از خودم چیزی نگويم.
هوش مصنوعی: در مکانی دور از باغ مصطفی، یک نهال و دو درخت نخل کاشته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیغ قهرت چو به وقت اندر دست
رویت از پس چو مهر تابنده
بانگ به وقت چو نفخ صور شده ست
که چو بشنیدمش شدم زنده
مرده دل گشتی و پراکنده
کوش تا جمع باشی و زنده
عاشقم بر نجیبک منده
آن اجل غمزه امل خنده
آنکه عاشق کشد بغمزه و ناز
کند از خنده مرده را زنده
آن بت شوخدیده کز رخ اوست
[...]
او در آن لعبتان شکر خنده
وانهمه پیش او پرستنده
ای دل و جان بیاد تو زنده
همه فانی تو حیّ پاینده
ای ز نعت صفات لم یزلت
فکر انسان سپر بیفکنده
اعتقادات اهل باطل را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.