آهوی او که بود بیشه دل صیدگهش
میگدازد جگر شیر ز طرز نگهش
از بدآموزی آن غمزه نمیگردد سیر
ناز کافتاده به دنبالهٔ چشم سیهش
دو جهان گشته به حسنی که اکر در عرصات
به همان حسن درآید گذرند از گنهش
مه جبینی ز زمین خاسته کز قوت حسن
پنجه در پنجهٔ خورشید فکند است مهش
وای بر ملک دل و دین که شد آخر ز بتان
نامسلمان پسری فتنهگری پادشهش
چکند گر نکند خانهٔ مردم ویران
پادشاهی که به جز فتنه نباشد سپهش
محتشم در گذر آن چشم که من دیدم دوش
جبرئیل ار گذرد میزند از غمزه رهش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیباییهای یک آهو (نمادی از محبوب) میپردازد و اثر نگاهی جذاب و دلربا را بر دل و جان خود بیان میکند. او به شدت تحت تأثیر غمزهها و ناز محبوب است و معتقد است که این زیبایی میتواند حتی قلب یک شیر را بسوزاند. شاعر به این نکته اشاره میکند که دنیا به خاطر زیباییهای این محبوب تحت تأثیر قرار گرفته و اگر خود او در عرصهای ظاهر شود، همه گناهکاران به خاطر او از مسیر خود منحرف میشوند. او همچنین از فتنهگری حاکم یاد میکند که فقط به فکر فساد و ویرانی است و در نهایت، زیبایی محبوب را به گونهای توصیف میکند که حتی اگر جبرییل (فرشته) هم از کنار او بگذرد، تحت تأثیر جذابیتش قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: آهویی که در دل جنگل شکار میشود، با نگاهش شجاعت و توانایی شیر را هم ذوب میکند.
هوش مصنوعی: از تأثیر منفی آن نگاه زیبا سیر نمیشود، چون ناز و کرشمهای که به دنبالهٔ چشمان سیاهش افتاده، همچنان جذابیت دارد.
هوش مصنوعی: دو جهان تحت تأثیر زیبایی و جذابیتی هستند که اگر کسی با همان زیبایی در جایی حاضر شود، از گناهان او چشمپوشی میشود.
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این صورت است که زیبایی و جذابیت شخصی آنقدر زیاد است که مانند ماهی که از زمین سر برآورده، به نظر میرسد که با قدرت و تاثیرش میتواند خورشید را هم به چالش بکشد و با آن همتراز شود. زیبایی او بسیار خیرهکننده و برجسته است که توجه همگان را جلب میکند.
هوش مصنوعی: آه بر سرزمین دل و دین که در پایان، به خاطر وجود بتهای نامسلمان، پسر فتنهگری به حکومت رسید.
هوش مصنوعی: چه اتفاقی میافتد اگر ملک و مردم در آرامش نباشند و اگر رهبری جز فتنه و آشوب نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: دیشب در زمان عبور آن چشمی که من دیدم، اگر جبرئیل هم عبور کند، به خاطر نگاه نافذش راهش را می بندد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مَجمَعِ خوبی و لطف است عِذار چو مَهَش
لیکَنَش مِهر و وفا نیست خدایا بِدَهَش
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بِکُشد زارم و در شرع نباشد گُنَهَش
من همان بِه که از او نیک نگه دارم دل
[...]
آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش
سرمه اهل نظر باد غبار سپهش
شرمسارم که چو آمد به سرم قاصد او
برنیامد ز تنم جان که فشانم به رهش
حسن قاصد چو به مقصودی شه خاص بود
[...]
دهر پرفتنه و شورست ز چشم سیهش
داری از چشم بد خلق خدایا نگهش
هرکه را باعث عصیان و خطا عشق شود
ملک از رشک بسوزد که نویسد گنهش
پر مگو خواجه که عشرتگه ما روشن ازوست
[...]
نتوان داشت نگه باز زچشم سیهش
دار از چشم بد خلق خدایا نگهش
جای رحم است بر آن بندهٔ مسکین فقیر
که برانند و ندانند چه باشد گنهش
نگهی جانب ما دلشدگان می نکنی
[...]
دل سپردم به نگه کردن چشم سیهش
ترسم آن مست سیه کار ندارد نگهش
بخت اگر دست دهد دست من و دامن او
چرخ اگر روی کند روی من و خاک رهش
چشم امید بپوشان ز غبار خط او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.