در حلقه بتان است سر حلقه آن پری رو
در گوش حلقه زر بر دوش حلقه مو
زلفش گزنده عقرب کاکل کشنده افعی
قامت چمنده شمشاد نرگس جهنده آهو
لعل تو نقل و باده حرف تو تلخ و شیرین
روی تو آب و آتش چشم تو ترک و هندو
صد رنگ بوالعجب هست در حسن لیک از آنها
بالاتر از سیاهیست بالای چشمت ابرو
حسن ترا ترازوست آنچشم و ابرو اما
خم گشته از گرانی شاهین آن ترازو
غیر فرشته خوئی کز دوستی مرا کشت
من دلبری ندیدم مردم کش و ملک خو
ما و سگش بنامیم از آشنائی هم
درویش محترم من سلطان محتشم او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت محبوبش صحبت میکند. او با تصاویری زیبا و تندیسوار، توصیف میکند که چگونه حلقههای زینتی و زلفهای محبوبش شگفتانگیز هستند. همچنین به تضادهای موجود در چهرهاش اشاره میکند؛ چهرهای که هم تجلی آب و آتش است و هم دارای ویژگیهای پیچیدهای است. ابروهای او بهقدری زیبا و تأثیرگذار است که قادر است زیباییهای دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. شاعر همچنین اذعان میکند که عشق به محبوبش او را به مرز نابودی میکشاند و در عین حال او را از دیگران متمایز میکند. در نهایت، او از روابط و آشناییهایش با دیگران نسبت به محبوبش سخن میگوید و به مقام و شأن دوستش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در جمع زیبارویان، نخستین و مهمترین آنها آن معشوق زیبای ماست که در گوشهای از حلقه طلا، موهایش را بر دوش خود آویخته است.
هوش مصنوعی: موهای او مانند زلفی است که نیش عقرب را دارد، و شکل او به قدری زیباست که افعی را جذب میکند. قامت او چنان است که مانند شمشاد خم میشود و چشمانش مانند نرگس، زیبا و دلربا هستند، و همانند آهو به سرعت حرکت میکند.
هوش مصنوعی: محبت و زیبایی تو همانند سنگ قیمتی است، کلامت اندکی تلخ و شیرین است. چهرهات مانند آب و آتش است و چشمانت به زیبایی و عشق ترک و هندو را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: زیبایی و زیباییهای فراوانی در دنیا وجود دارد، اما هیچکدام به زیبایی ابروهای تو که بر روی چشمانت نشستهاند، نمیرسند.
هوش مصنوعی: زیبایی تو معیاری است برای سنجش، چشمان و ابروهایت مثل ترازویی هستند؛ اما این ترازوی زیبا به خاطر سنگینی عشق و محبت، خم شده است.
هوش مصنوعی: کسی جز فرشته نمیتواند به خاطر دوستی به من آسیب بزند. من عاشقکشی و سلطنت را ندیدهام.
هوش مصنوعی: ما و سگ او به خاطر آشناییامان را صدا میزنیم، هرچند من درویشی محترم هستم و او سلطانی با وقار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی به آبگینه بغداد در فکند
یاقوت رنگ باده خوشخوار مشکبو
گویی که پیش عاشق، معشوق مهربانش
بگریست، اوفتاد به رخسارش اشک او
از دل برآورید دم سرد و آه گرم
[...]
ماییم و گفتن شعر، در وصف آن گلِ رو
بر وزن مصرع زلف، در بحر بیت ابرو
سیر از قدح چه سان گشت، در یک دو روز نرگس؟
دل می کشد به ساغر، سبز است تا لب جو
در شیوه رمیدن، وحشی نگاه او را
[...]
در نافه از خطا مشک می زدبسی دم از بو
بو برد چون ز زلفت از شرم شد سیه رو
پیدا رخت به زلفت در سنبله است زهره
یا مه به برج عقرب یا شمس در ترازو
در آتش عذارت زلفت بود سمندر
[...]
از قامت بلندت قمری به لحن کوکو
در پیچ و تاب سنبل زان حلقه دو گیسو
مستانه گر خرامی از ناز در گلستان
غوغا و فتنه خیزد از طاق چرخ مینو
در بوستان خوبی موزونقدان بدیدم
[...]
در باغ تولیت دوش بودم روان به هرسو
آشفته و نظرباز، دیوانه و غزلگو
دیدم به شوخی آنجا افکنده شور و غوغا
عاشقکشانِ زیبا گلچهرگانِ مهرو
قومی به عشوه ماهر جمعی به چهره باهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.