گنجور

 
محتشم کاشانی

در حلقه بتان است سر حلقه آن پری رو

در گوش حلقه زر بر دوش حلقه مو

زلفش گزنده عقرب کاکل کشنده افعی

قامت چمنده شمشاد نرگس جهنده آهو

لعل تو نقل و باده حرف تو تلخ و شیرین

روی تو آب و آتش چشم تو ترک و هندو

صد رنگ بوالعجب هست در حسن لیک از آنها

بالاتر از سیاهیست بالای چشمت ابرو

حسن ترا ترازوست آنچشم و ابرو اما

خم گشته از گرانی شاهین آن ترازو

غیر فرشته خوئی کز دوستی مرا کشت

من دلبری ندیدم مردم کش و ملک خو

ما و سگش بنامیم از آشنائی هم

درویش محترم من سلطان محتشم او

 
 
 
عسجدی

ساقی به آبگینه بغداد در فکند

یاقوت رنگ باده خوشخوار مشک‌بو

گویی که پیش عاشق، معشوق مهربانش

بگریست، اوفتاد به رخسارش اشک او

از دل برآورید دم سرد و آه گرم

[...]

طغرای مشهدی

ماییم و گفتن شعر، در وصف آن گلِ رو

بر وزن مصرع زلف، در بحر بیت ابرو

سیر از قدح چه سان گشت، در یک دو روز نرگس؟

دل می کشد به ساغر، سبز است تا لب جو

در شیوه رمیدن، وحشی نگاه او را

[...]

بلند اقبال

در نافه از خطا مشک می زدبسی دم از بو

بو برد چون ز زلفت از شرم شد سیه رو

پیدا رخت به زلفت در سنبله است زهره

یا مه به برج عقرب یا شمس در ترازو

در آتش عذارت زلفت بود سمندر

[...]

طغرل احراری

از قامت بلندت قمری به لحن کوکو

در پیچ و تاب سنبل زان حلقه دو گیسو

مستانه گر خرامی از ناز در گلستان

غوغا و فتنه خیزد از طاق چرخ مینو

در بوستان خوبی موزون‌قدان بدیدم

[...]

ملک‌الشعرا بهار

در باغ تولیت دوش بودم روان به هرسو

آشفته و نظرباز، دیوانه و غزل‌گو

دیدم به شوخی آنجا افکنده شور و غوغا

عاشق‌کشانِ زیبا گلچهرگانِ مه‌رو

قومی به‌ عشوه ماهر جمعی به چهره باهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه