در باغ تولیت دوش بودم روان به هرسو
آشفته و نظرباز، دیوانه و غزلگو
دیدم به شوخی آنجا افکنده شور و غوغا
عاشقکشانِ زیبا گلچهرگانِ مهرو
قومی به عشوه ماهر جمعی به چهره باهر
با زلفکان ساحر با چشمکان جادو
در کاخ ناز محروس با هم ز مهر مانوس
چون جوجکان طاوس چون بچگان آهو
در دلبری زبر دست منشور ناز بر دست
بنهاده دست بردست بنشسته روی با رو
با هم ز لعل گویا گویان به شور و غوغا
صحبت بکام آقا عصرت بخیرمسیو
ناگه شد آشکارا مه پیکری دل آرا
در من نماند یارا پیش جمال یارو
مرجان اشک سفتم راهش به مژه رفتم
رفتم فراز وگفتم دیوانهوار، یاهو
گفت این روش نیاید برگرد کاین نشاید
درویش را نباید پیش ملک هیاهو
گفتم رخ نکویت بازم کشید سویت
شد ز آفتاب رویت این ذره در تکاپو
هرسو که آفتابی است ذرات را شتابی است
مقهور احتسابیاست این کارگاه نه تو
هرچ آن که در جهانند عشاق مهربانند
زی نیکویی دوانند تا خود شوند نیکو
هستی به چربدستی در حالتست و مستی
عشقست کنه هستی حسن است غایت او
زان حسن نغز و والاکرده سرایت اینجا
جزیی به کل اشیاء با صدهزار آهو
بخشی به زلف سنبل شطری به صفحهٔ گل
لختی به نای بلبل برخی به تاج پوپو
در کوه و دشت و کهسار اندر میان صد خار
هرسو گلی است ناچار افتد نظر بدان سو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییها و جذابیتهای دنیای عشق و دلدادگی میپردازد. او در باغی مشغول گشت و گذار است و از حضور زیباییها و عشقهایی که در اطراف اوست، به وجد آمده. افراد زیبا و دلربا در حال ناز و عشوهگری هستند و شاعر تحت تاثیر این زیباییها قرار میگیرد. او احساس میکند که در مواجهه با جمال معشوقش، قادر به حفظ خویشتن نیست و همه چیز را از دست میدهد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق و زیبایی حقیقی، ذات هستی را تشکیل میدهد و همه موجودات در پی نیل به آناند. عشق، نشانهای از زیبایی و خوشی در وجود انسانهاست و آنها را به سمت نیکویی و کمال هدایت میکند.
هوش مصنوعی: دیشب در باغ تو بودم و به هر سمت میرفتم، آشفته و حیران، دیوانه و در حال شعر گفتن.
هوش مصنوعی: دیدم که در آنجا شوری با نشاط به وجود آمده است، عشاق زیبا و چهرههای ماهرو در حال شادی و سرور هستند.
هوش مصنوعی: گروهی با ناز و فریب ماهر هستند و برخی دیگر با چهرهای زیبا. با موهایی که جادوگرانه است و چشمان جادویی دارند.
هوش مصنوعی: در کاخ زیبای عشق، با محبت و دوستی نزدیک به هم هستیم، مانند جوجههای طاووس که زیبایی را نشان میدهند، یا مانند بچههای آهو که با ظرافت و نرمی در کنار هم زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: در هنرمندی و زیبایی، دلبری به زیبایی درخشان و جذاب نظرها را به خود جلب کرده است. او با ناز و لطف، دستانش را در کنار دستان معشوقهاش قرار داده و با شیرینی و جذابیت، بر روی صورتش تاب میآورد.
هوش مصنوعی: با هم به گفتگو و سر و صدا میپردازیم و خوشحال هستیم که عصر شما بخیر باشد.
هوش مصنوعی: ناگهان زیبایی او به وضوح نمایان شد و من دیگر قدرتی برای مقاومت در برابر جمال محبوبم ندارم.
هوش مصنوعی: اشکهای من مانند مرجان است و از آنجا که به مژهام رسید، بالا رفتم و به طور دیوانهوار فریاد زدم.
هوش مصنوعی: گفت: این رفتار مناسب نیست؛ نباید درویش خود را در برابر پادشاه به نمایش بگذارد و با سر و صدا جلب توجه کند.
هوش مصنوعی: گفتم که صورت زیبایت دوباره به سمت من بیفتد، اما از نور چهرهات این ذره کوچک در حال تلاش و کوشش است.
هوش مصنوعی: هر جا که نور و روشنی وجود دارد، ذرات به حرکت و شتاب میآیند و در این کارگاه، حساب و کتابی در کار نیست و اینجا فقط تو نیستی.
هوش مصنوعی: عاشقانی که در دنیا وجود دارند، همگی مهربان هستند و تلاش میکنند تا از خوبیها بهرهمند شوند و خود نیز به انسانی نیکو تبدیل گردند.
هوش مصنوعی: وجود و هستی در چیرگی و تسلط عشق است و سرمستی آن عشق، جوهر وجود و کمال نهایی آن زیبایی است.
هوش مصنوعی: از زیبایی بینظیر و بالای تو، اینجا دلبستگی به همه موجودات ایجاد شده است، مانند تعدادی آهو که در دل wilderness زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویرهای زیبایی از طبیعت و عشق به کار رفته است. بخشی به زلف سنبل اشاره شده که نماد زیبایی و لطافت است. شطری به صفحهٔ گل نیز به زیبایی گلها و ظرافت آنها پرداخته و لختی به نای بلبل به صدای دلنشین و آرامشبخش پرنده اشاره میکند. در نهایت، برخی به تاج پوپو اشاره دارد که به زیباییهای جانداران و زندگی اشاره میکند. به طور کلی، این بیت در توصیف زیباییهای طبیعی و عاطفی است.
هوش مصنوعی: در هر جایی از طبیعت، حتی در میان مشکلات و دشواریها، همیشه زیبایی و چیزهای خوب وجود دارد که توجه ما را جلب میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی به آبگینه بغداد در فکند
یاقوت رنگ باده خوشخوار مشکبو
گویی که پیش عاشق، معشوق مهربانش
بگریست، اوفتاد به رخسارش اشک او
از دل برآورید دم سرد و آه گرم
[...]
در حلقه بتان است سر حلقه آن پری رو
در گوش حلقه زر بر دوش حلقه مو
زلفش گزنده عقرب کاکل کشنده افعی
قامت چمنده شمشاد نرگس جهنده آهو
لعل تو نقل و باده حرف تو تلخ و شیرین
[...]
ماییم و گفتن شعر، در وصف آن گلِ رو
بر وزن مصرع زلف، در بحر بیت ابرو
سیر از قدح چه سان گشت، در یک دو روز نرگس؟
دل می کشد به ساغر، سبز است تا لب جو
در شیوه رمیدن، وحشی نگاه او را
[...]
در نافه از خطا مشک می زدبسی دم از بو
بو برد چون ز زلفت از شرم شد سیه رو
پیدا رخت به زلفت در سنبله است زهره
یا مه به برج عقرب یا شمس در ترازو
در آتش عذارت زلفت بود سمندر
[...]
از قامت بلندت قمری به لحن کوکو
در پیچ و تاب سنبل زان حلقه دو گیسو
مستانه گر خرامی از ناز در گلستان
غوغا و فتنه خیزد از طاق چرخ مینو
در بوستان خوبی موزونقدان بدیدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.