وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک
خاک هجران بر سر وصلی که باشد مشترک
کی نشیند در زمان وصل بر خاطر غبار
گر نه بیزد خاک شرکت بر سر عاشق فلک
وصل نامخصوص یار آدم کش است ای همدمان
خاصه یاری کش بود حسن پری خلق ملک
یار را با غیر دیدن مرگ اهل غیرت است
غیر بیغیرت درین معنی کسی را نیست شک
هرکجا گرمست از تیغ دو کس بازار وصل
میزنند آنجا حریفان نقد غیرت بر محک
عاشقی ریش است و وصل دلبران مرهم برآن
وصل چون شد مشترک میگردد آن مرهم نمک
بر سر هر نامه طغرائیست لازم محتشم
کی بود زیبنده گر باشد دو سر را تاج یک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فتح آذربایجان امسال اینجا خوانده ام
فتح ترکستان و چین خوانم دگر سالت فرنگ
ای غبار خاک کویت سرمه چشم فلک
ای به تو محتاج خلق هر دو عالم یک به یک
یا رسول الله توئی کان ملاحت پرکمال
کزتو باید برد خوبان دو عالم را نمک
هرکه او امروز مالد روی بر خاک درت
[...]
صاحبا از نیکخواه و بدسگالت یک مثال
دیدهام از چرخ دولاب و در آنم نیست شک
میل دورش چون به گردش میدرآید دیدهای
یک طرف سوی زمین دیگر طرف سوی فلک
قصد و میل نیکخواه و بدسگالت همچنوست
[...]
گر بیفتد یک سر مویی ز خاتون زمان
بس گنه آویزه دارد بی ریا و ریب و شک
آنچه حیوان است از تأثیر او . . . شود
روسپی زاید میان آب دریاها سمک
ای حریم بارگاهت کعبه ملک و ملک !
ساحتت را روضه فردوس حدی مشترک
در خط از عکس خطوطت ، سطح لوح لاجورد
در گل از سهم اساست ، پای وهم تیز تک
از فروغ شمسه دیوار ایوانت به شب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.