شهی که شیوه ی درویش پروری داند
رموز سلطنت و سرّ سروری داند
بقای دولت آن شاه را بشارت باد
که رسم معدلت و دادگستری داند
بماند نام انوشیروان ز عدل به جای
خلاف آن که بقا در ستمگری داند
ز تیر آه حذر کن که این خدنگ بلا
گذشتن از سپر چرخ چنبری داند
وجود من که از این پیش تیره خاکی بود
ز فیض عشق کنون کیمیاگری داند
کشد به ساحل مقصود تخته پاره ی تن
به بحر عشق هر آن کو شناوری داند
به رهگذار طلب هر که پا ز سر نشناخت
قدم زدن به طریق قلندری داند
بلند مرتبه ی فقر در خرد آن است
که پشت و پای زدن بر توانگری داند
به یمن مقدم دُردی کِشان صاف ضمیر
زمین میکده با چرخ همسری داند
به دفع فتنه ی یاجوج غم ز دل ساقی
به جام بستن سدّ سکندری داند
دلم ربوده به چوگان طُره طَرّاری
که بردن از مه و خور گوی دلبری داند
نگاه آهوی وحشی خرام کبک دری
تجلی مُلک و جلوه ی پری داند
ز حلقه حلقه ی گیسو کند زره سازی
ز نوک ناوک مژگان زره دری داند
ز زرّ جعفریش نقد اعتقاد به است
کسی که مذهب و آئین جعفری داند
ششم امام که ز انوار مهر او طبعم
به هفت اختر رخشنده برتری داند
ز جعفر بن محمد ولیّ حق مددی
اگر به ذرّه رسد، مهرپروری داند
ز فیض صادق آل محمد است اگر
«محیط» طرز سخن گفتن دَری داند
بهای گوهر والای نغز گفتارم
سخن شناس و هنر سنج و گوهری داند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر ویژگیهای شاهانی است که به دنبال عدالت و درویشپروری هستند. شاعر به اهمیت علم و فضیلت در حکمرانی اشاره میکند و بر این باور است که سلطنت واقعی در گرو رعایت اصول انصاف و دادگری است. او به یاد انوشیروان و عدالت او میافتد و بر این نکته تأکید میکند که ماندگاری نام بزرگانی که به بیعدالتی گرایش دارند، محال است. همچنین، او به قدرت عشق و تاثیر آن بر زندگی انسانها اشاره میکند و به اینکه چگونه انسان میتواند با عشق به درجات بالایی برسد، پرداخته است. در نهایت، شاعر به ویژگیهای اهل بیت و امامان نیز اشاره میکند و بر اهمیت علم و هنر در سخن گفتن تأکید دارد.
هوش مصنوعی: شاهی که بتواند درویشها را پرورش دهد و به خویشتنداری و عرفان اهمیت دهد، به رازهای سلطنت و هنر رهبری نیز آگاه است.
هوش مصنوعی: باشد که حکومت آن پادشاهی که با عدالت و انصاف رفتار کند، پایدار بماند.
هوش مصنوعی: نام انوشیروان به خاطر عدالتش باقی میماند، نه به خاطر ستمگری که فکر میکند با ظلم کردن میتواند ماندگار شود.
هوش مصنوعی: از تیر آه دوری کن؛ چرا که این تیر بدبختی به خوبی میداند چگونه از سپر زمان عبور کند.
هوش مصنوعی: وجود من که تا پیش از این، از خاک و ظاهری تیره و بیروح برخوردار بود، اکنون به برکت عشق، توانسته است به فن کیمیاگری دست پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دریاچه عشق توانایی شنا کردن داشته باشد، میتواند تختهپارهای از وجود خود را به ساحل آرزوها برساند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر جستجو و طلب، خود را از هر گونه تعلق آزاد کند و مفهوم واقعی زندگی را درک کرده باشد، میداند چگونه باید در راه معرفت و سیر و سلوک قدم بردارد.
هوش مصنوعی: فقر، با وجود همه مشکلاتش، از نظر خرد و عقل میتواند به فردی بیاموزد که چگونه با توانگری و ثروت کنار بیاید و بر آن مسلط شود.
هوش مصنوعی: به خاطر آمدن کسی که شراب را به زیبایی میکشد، زمین پاک و به دور از کدورت میشود و میکده به گونهای است که گویی با آسمان همنشینی دارد.
هوش مصنوعی: ساقی به خاطر جلوگیری از فتنه ی یاجوج، دلش را از غم خالی کرده و میداند که چگونه با بستن یک سد محکم، میتواند از خطرات و آشوبها محافظت کند.
هوش مصنوعی: دل من درباره زلف زیبای معشوقی به تنگ آمده که مانند گوی در دستان دلبر، جذاب و دلرباست.
هوش مصنوعی: چشمان آهوی رام نشده، زیبایی و ظرافت خاصی را مانند جلوهای از یک پری نشان میدهد.
هوش مصنوعی: موهای پیچخوردهات مانند زرهای برای من بهشمار میآید و تیرکمانی که از مژگانات بیرون میآید، به من یادآوری میکند که عشق و زیبایی تو به آرامی اما به شدت مرا در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: کسی که به مذهب جعفری اعتقاد داشته باشد، به ارزشهای واقعی و اصیل دست یافته است.
هوش مصنوعی: ششمین امام که نور مهر و محبتش باعث میشود که من طبیعتا برتری و درخشندگی او را به هفت ستاره تابناک احساس کنم.
هوش مصنوعی: اگر کمکی از جعفر بن محمد، ولی حق، به من برسد، حتی اگر به اندازه یک ذره باشد، او میداند چگونه مهر و محبت را به من نشان دهد.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند محیط به طرز سخن گفتن آشنا باشد، این به برکت و فضل راستین آل محمد (ص) است.
هوش مصنوعی: مردم با دانش و هنر، ارزش کلمات زیبا و گرانبهای من را درک میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند
نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاهداری و آیینِ سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
[...]
چنین که چهره خوب تو دلبری داند
نه حسن حور و نه رخساره پری داند
به خاک پای تو کآب حیات ممکن نیست
که همچو لعل لبت روحپروری داند
ستمگری نه پریچهره مرا کارست
[...]
چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند
سواد زلف سیاهت ستمگری داند
ز لطف نرگس مستت نشان تواند داد
دلی که سحر مبین در مبصری داند
بصد روان لبت،ای ماهروی،دشنامی
[...]
پریوشی که به رخ رسم دلبری داند
سگ خودم شمرد و آدمیگری داند
نهان ز چشم کسان گفتمش به سوی من آی
به خنده گفت که این شیوه را پری داند
چو دم ز بندگی او زنم ز آتش غم
[...]
عجب! که رسم وفا هرگز آن پری داند
پری کجا روش آدمی گری داند؟
دلم بعشوه ربود اول و ندانستم
که آخر اینهمه شوخی و دلبری داند
بعاشقان ستم دوست عین مصلحتست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.