گنجور

 
محیط قمی

مایهٔ ایمان و کفر، عشق تو شد ای صنم

خاک سر کوی تو است، قبلهٔ دیر و حرم

گر تو شوی بی نقاب، ای مه من آفتاب

در برت از روشنی، دم نزند صبحدم

گرد من و گرد تو، صف زده جانا مدام

گرد تو دل دادگان، گرد من اندوه غم

بخت من و چشم تو، هر دو به خوابند لیک

این یک تا روز حشر، آن یک تا صبحدم

شوق لب لعل تو، زاهد صد ساله را

جانب دیر مغان، برده زطوف حرم

دور جهان را بقا، نیست بیا ساقیا

باده پیاپی بده، وقت شمر مغتنم

تا کی غم می خوری، باده بنوش ای رفیق

که هیچ جز وصف جام، نمانده باقی به جم

آن چه زدیوان غیب، گشته مقرر نخست

هیچ به تدبیر ما، می نشود بیش و کم

طی طریق طلب، کردن ناید زما

را بود آتشین، ما همه مومین قدم

پشت سپهر برین، خمیده دانی ز چیست

پی سجود در، شه ملایک خدم

ابن عمّ مصطفی، دست بلند خدا

که برتر از نُه سپهر زده ز رفعت علم

شها چو چهر تو را، نگاشت نقاش صنم

بر خود تحسین نمود، بر رخ خوب تو هم

نسبت ذات تو را، به ماسوا، کی توان

نزد وجودت بود، کون مکان چون عدم

موجب ردّ و قبول، حبّ تو بغض تو است

ختم شد اینجا کلام، شها و جفّ القلم

مدح تو را اگر «محیط» چنان که باید نمود

گوید و گردد به کفر، چو غالیان متّهم

 
 
 
منوچهری

آمد نوروز ماه با گل سوری به هم

بادهٔ سوری بگیر، بر گل سوری بچم

زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته ببوس

دست چغانه بگیر، پیش چمانه به خم

از پسر نردباز داو گران بر به نرد

[...]

امیر معزی

قاعدهٔ سعد و حمد کنیت و نامش بهم

بر سر خورشید و ماه دولت وی را قدم

مضمرش اندر ضمیر مُدغَمش اندر قلم

فایده ی عمر خضر مرتبه ی مهر جم

خاقانی

مرغ شد اندر هوا رقص کنان صبح‌دم

بلبله را مرغ‌وار وقت سماع است هم

برلب جام اوفتاد عکس شباهنگ بام

خیز و درون پرده ساز پرده به آهنگ بم

هدیه بر دل رسان تحفه سوی لب فرس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مولانا

لولیکان توییم در بگشا ای صنم

لولیکان را دمی بار ده ای محتشم

ای تو امان جهان ای تو جهان را چو جان

ای شده خندان دهان از کرمت دم به دم

امن دو عالم تویی گوهر آدم تویی

[...]

سلمان ساوجی

ای ظفر و نصرتت پیشروان حشم

کوکبه انجمت پسر و ماه علم

کاتب امر تو راست زیر قلم روز و شب

خاتم ملک تو راست زیر نگین ملک جم

گشته ز گرد رهت چشم کواکب قریر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه