افزود گرانباری غفلت ز شتابم
شد آبله پای طلب پرده خوابم
آن سوخته جانم که به هر سوی دواند
مانند سگ هرزه مرس موج سرابم
خونابه اشک است مرا باده گلرنگ
هر چند جهان مست شد از بوی کبابم
در مشرب من تلخ می آب حیات است
از چشمه کوثر نتوان راند به آبم
افسوس بودحاصل تخمی که مرا هست
در شوره زمین صرف شود اشک سحابم
نومید نیم از کرم پیر خرابات
در بحر شکسته است سبو همچو حبابم
چون صبح شمرده است نفس در جگر من
نقدست ز روشن گهری روز حسابم
طول املم بسته به زنجیر اقامت
هر چند چو اوراق خزان پا به رکابم
صائب دگر از هوش و خرد طرف نبندد
هر کس دهنی تلخ کند از می نابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود سخن میگوید و به غفلت و شتاب زندگی اشاره میکند. او از درد و رنجی که بر او سایه افکنده، به نوعی افسوس میخورد. به تصویر کشیدن حالتی شبیه به ناکامی و سرگشتگی، او را به مقایسهای میکشاند که همچون سگی هرزه در پی سراب است. شاعر میگوید که هرچند دیگران از زیباییهای دنیا مست شدهاند، او خود را در تلخی و ناامیدی میبیند. احساس تنهایی و ناامیدی از زندگی، همراه با یادآوری به اینکه امیدی به بهبود نیست، فضای کلی شعر را شکل میدهد. او به زنجیر زندگی روزمره خود اشاره کرده و در نهایت، از تلخی تجربههایش تلنگری به شنونده میزند.
هوش مصنوعی: شما به خاطر بیتوجهی و عجلهکردن در طلب علم و درک، دچار مشکل و رنج شدهاید و این باعث شده که خواب و آرامش شما از بین برود.
هوش مصنوعی: دلم به شدت میسوزد و دچار پریشانی است، مثل سگی که بیخانمان و سرگردان به این سو و آن سو میرود و در جستجوی چیزی است که وجود ندارد، شبیه به موج آب در خیال.
هوش مصنوعی: من با اشک و اندوه خود مانند بادهای رنگین هستم، هر چند که بوی کباب من باعث مستی و خوشی دیگران شده است.
هوش مصنوعی: در محفل من نوشیدنی تلخی هست که در عین تلخی، زندگیبخش است و نمیتوان از چشمه کوثر، که نماد پاکی و بهشت است، آن را دور ساخت.
هوش مصنوعی: آه، حسرت میخورم بر سرنوشت خودم که مانند دانهای در خاک نمناک و شور بینتیجه میماند و اشکهای باران هدر میروند.
هوش مصنوعی: من از بخشش و کرم پیر مغان ناامید نیستم، زیرا در میان مشکلات و سختیها همچون یک حباب در دریا به سر میبرم و میدانم که میتوانم به آرامش برسم.
هوش مصنوعی: چون صبح دمیده و جانم در درونم حس شده، این روزهای روشنی که در زندگی دارم را به عنوان سرمایهای برای محاسبه روزگارم میبینم.
هوش مصنوعی: زندگی من به طولانی شدن انتظار و ماندن در یک جا وابسته است؛ هرچند که مانند برگهای پاییزی، آمادهام هر لحظه حرکت کنم.
هوش مصنوعی: هر کس که با من تلخی کند و از من دوری جسته باشد، دیگر نمیتواند به هوش و خرد من دست پیدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه جلوه لاهوت دهد جام شرابم
گه عشوهٔ نا سوت فریبد بسرابم
گه نقل و کباب از کف جانانه ستانم
گه فرقت جانانه کند سینه کبابم
جز محنت دوریش عقابی نشناسم
[...]
بی حوصلگیکرد درین بزم کبابم
چون اشک نگون ساغر یک جرعه شرابم
پامال هوسهای جهانم چه توانکرد
مخمل نیام اما سر هر موست به خوابم
بنیاد من آب و گل تشخیص ندارد
[...]
آمد ز درو داد به کف جام شرابم
هم آب بر آتش زد و هم آتش از آبم
از آتش سودای گلی دل زندم جوش
این است که دایم چکد از دیده گلابم
با مدعی آمد به سرم آه که دارد
[...]
چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم
گر کار تو فضل است چه پر وا ز گناهم
ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم
افسانه دوزخ همه باد است به گوشم
[...]
چشمان تو امروز نموده است خرابم
آن گونه که مدهوش به فردای حسابم
هجران و وصال تو بود خلد و جحیمم
اندیشه خود جرم و خیال تو صوابم
با عدل تو حسن عمل نیست امیدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.