گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محیط قمی

شکر چون لعل تو شیرین نباشد

چو رویت سرخ گل رنگین نباشد

چو چشمت باده از خُلّر نیارند

چو مویت مشک تر در چین نباشد

گرفتم مشک چین ماند به مویت

به بو چون او به رنگ و چین نباشد

مرا با تو به جز صدق و ارادت

تو را با من به غیر از کین نباشد

زیاد تو چنان خرم شود دل

که گلشن فصل فروردین نباشد

دلا آن لعل شورانگیز بنگر

مگو دیگر نمک شیرین نباشد

غلام خواجه ای گشتم که او را

به غیر از جور و کین آئین نباشد

دل غمگین چه دارد دوست جانان

دلم خون با دگر غمگین نباشد

نکویان را دعای خیر میکُن

که بد را، حاجت نفرین نباشد

هر آن کس را که حبّ مرتضی نیست

به خوان کافر، که اهل دین نباشد

شه مردان که پیش آستانش

فلک را حشمت و تمکین نباشد

«محیطا» چون ثنای شاه خوانی

ملک را ذکر، جز تحسین نباشد

زدوری مه رویت شبی نیست

که چشمم ز اشک، پُر پروین نباشد