گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محیط قمی

خجسته طلعت والای ناصرالدین شاه

خجسته باد به بالای میر کیوان جاه

امیر دوست محمد سرآمد امرا

ستوده خازن و داماد ناصرالدین شاه

بر غم دشمنش از بهر حرز جان بخشید

زمهر خلعت تن پوش شاه مهر کلاه

بزرگوار امیری که از کمال و جلال

فلک ندید نظیر و نبیندش اشتباه

سپهر صورت و معنی جهان مجد و شرف

که آستان جلالش زمانه راست پناه

زعدل او نه به جز بر درخت بارگران

به عهد او نه به جز شب کسی برور سیاه

زسروری و بزرگی بر آستانه ی او

سران ملک بسایند از انکسار جباه

زهی به مرتبه داماد خاص شاهنشاه

خهی زنام نکو دوست با رسول الله

به پای اسب جلالش تو پیل گردون مور

به جنب فر و شکوه تو کوه آهن کاه

به راه جاه تو دشمن فکند چاه و به عکس

زلطف دوست اثر بر حلاف شد ناگاه

چو آفتاب فلک ای عزیز مصر شرف

برآمد اختر بختت چو یوسف از تک چاه

ببین که دور فلک کرده خسته و پیرم

نهاده بر دلم از بس که محنت جانکاه

غم زمانه چنانم زپا درآورده

که نیست قوت آن کز جگر برآرم آه

تو شاه کشور جودی و من گدای درت

یکی به جانب فرزین بکن زمهر نگاه

به بار بر سر من ای سحاب جود و کرم

نسوخته مرا تا زبرق فاقه گیاه

به بخش نان رهی سال و مه به استمرار

که در پناه تو باشم چو بندگان به رفاه

اشاره ای است کفایت کنون به دولت تو

دعا کنم که شود دشمنت ذلیل و تباه

همیشه تا که بود رستگاری مؤمن

به ذکر طیّبه ی لا اله الّا الله

به کامرانی و عشرت بمان به کوری خصم

در آفتاب جهان تاب ظلّ ظلّ الله

 
 
 
رودکی

سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه

اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه

نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست

ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه

کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت

[...]

فرخی سیستانی

به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه

به مهرگانی بنشست بامداد پگاه

برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز

به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه

به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن

[...]

ازرقی هروی

مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه

که با سعادت زهره است و باطراوت ماه

سعادتی که همه در روان گشاید طبع

طراوتی که همه بر خرد ببندد راه

اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

ایا بهار من و عید نیکوان سپاه

چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه

بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام

برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه

میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست

به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه

چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست

اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه

ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه