دمی با تو بودن که جان جهانی
بود خوشتر از یک جهان زندگانی
بکن جلوه ای شاهد عالم آرا
که چون شمع دارم سر سرفشانی
ز طور تو هیهات اگر پا بگیرم
نیندیشم از پاسخ «لن ترانی»
چه پروانه پروا ندارم ز آتش
بود نیستی هستی جاودانی
تو ای خضر رهبر دلیل رهم شو
که زین وادی هولناکم رهانی
بسی دورم از شاهراه طریقت
ز کوی حقیقت ندیدم نشانی
چه باشد که افتاده ای را به همت
بسر حد اقلیم عزت رسانی
خرابم کن از بادۀ عشق چندان
که آسوده گردم ز دنیای فانی
دل مفتقر در هوای تو خون شد
بیا تا که باقی بود نیمه جانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.