گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غروی اصفهانی

دمی با تو بودن که جان جهانی

بود خوشتر از یک جهان زندگانی

بکن جلوه ای شاهد عالم آرا

که چون شمع دارم سر سرفشانی

ز طور تو هیهات اگر پا بگیرم

نیندیشم از پاسخ «لن ترانی»

چه پروانه پروا ندارم ز آتش

بود نیستی هستی جاودانی

تو ای خضر رهبر دلیل رهم شو

که زین وادی هولناکم رهانی

بسی دورم از شاهراه طریقت

ز کوی حقیقت ندیدم نشانی

چه باشد که افتاده ای را به همت

بسر حد اقلیم عزت رسانی

خرابم کن از بادۀ عشق چندان

که آسوده گردم ز دنیای فانی

دل مفتقر در هوای تو خون شد

بیا تا که باقی بود نیمه جانی