ای شاهد عالمسوز در حسن و دلارایی
وی شمع جهانافروز در جلوه و زیبایی
حسن تو تجلی کرد در طور دل عشاق
چون سینهٔ سینا شد هر سرّ سویدایی
عشق رخ تو آتش در خرمن هستی زد
شد هر شررش شوری در هر سر و سودایی
مرغان چمن هر یک در نغمه به یاد تو
بلبل به غزلخوانی طوطی به شکرخایی
ما سوختۀ هجریم افروختۀ هجریم
آموختهٔ هجریم با صبر و شکیبایی
دلدادۀ روی تو آشفتۀ موی تو
سرگشتهٔ کوی تو چون واله و شیدایی
ای خاک درت برتر ز آیینهٔ اسکندر
اقلیم ملاحت را امروزه تو دارایی
ای سرو قدت رعنا اندر چمن خوبی
خوبان همه در معنی اسم و تو مسمایی
از مفتقر دلریش کاری نرود از پیش
جز آنکه به لطف خویش این عقده تو بگشایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی
قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی
گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
[...]
با هر کی تو درسازی میدانک نیاسایی
زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی
تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا
کان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
بردار صراحی را بگذار صلاحی را
[...]
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
[...]
عشق آمد و بر هم زد بنیادِ شکیبایی
ای عقل درین منزل مِن بعد چه میپایی
گر نه سر خود گیری در دستِ بلا مانی
تقصیر مکن خود را زنهار بننمایی
گر با تو مجازاتی بنیاد نهد خاموش
[...]
تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی
سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل
ای صبر، همین بودت بازوی توانایی
در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.