ای شاهد عالمسوز در حسن و دلارایی
وی شمع جهانافروز در جلوه و زیبایی
حسن تو تجلی کرد در طور دل عشاق
چون سینهٔ سینا شد هر سرّ سویدایی
عشق رخ تو آتش در خرمن هستی زد
شد هر شررش شوری در هر سر و سودایی
مرغان چمن هر یک در نغمه به یاد تو
بلبل به غزلخوانی طوطی به شکرخایی
ما سوختۀ هجریم افروختۀ هجریم
آموختهٔ هجریم با صبر و شکیبایی
دلدادۀ روی تو آشفتۀ موی تو
سرگشتهٔ کوی تو چون واله و شیدایی
ای خاک درت برتر ز آیینهٔ اسکندر
اقلیم ملاحت را امروزه تو دارایی
ای سرو قدت رعنا اندر چمن خوبی
خوبان همه در معنی اسم و تو مسمایی
از مفتقر دلریش کاری نرود از پیش
جز آنکه به لطف خویش این عقده تو بگشایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و او را به عنوان منبع عشق و شوق توصیف میکند. معشوقی که جلوهاش دل عشاق را در آتش عشق میسوزاند و هر چهرهای را عاشق خود میکند. او زیبایی را به اندازهای دارد که حتی خاک در مقابلش برتر از آیینه اسکندر میشود. شاعر به احساسات عمیق خود و دیگر عاشقان اشاره میکند که به خاطر محبت او دلتنگ و سرگردان هستند. در پایان، شاعر از معشوق میخواهد که با لطف و محبتش گره از دل سوخته عاشقان بگشاید.
هوش مصنوعی: ای معشوقی که به خاطر زیبایی و دلرباییات، جهانیان را میسوزانی، تو مثل شمعی هستی که نور و روشنی را در زیبایی و جلوهات پخش میکنی.
هوش مصنوعی: زیبایی تو در دل عاشقان همچون تجلی کوه طور است، به گونهای که هر دل پر از راز و محبت، شبیه سینه کوه سینا شده است.
هوش مصنوعی: عشق چهره تو همانند آتش در مزرعه وجودم میسوزاند و هر جرقهاش موجب شور و هیجان در سر و دل من میشود.
هوش مصنوعی: پرندگان چمن هر کدام به نوعی در حال آواز خواندن هستند، یکی به خاطر تو، یکی بلبل که غزل میخواند و دیگری طوطی که در حال ابراز محبت و زیبایی است.
هوش مصنوعی: ما در آتش دلتنگیمان میسوزیم، اما همزمان با این دلتنگی، شور و شوقی در دل داریم. با صبر و استقامت، همۀ این تجربیات را آموختهایم.
هوش مصنوعی: عاشق چهرهات هستم و در هم ریختگی موهایت، گم گشته در کوی عشق تو، همچون یک دیوانه و شیدا میباشم.
هوش مصنوعی: ای زمین تو، جلوهای از زیبایی و دلربایی بیشتری از آیینه اسکندر داری، امروز تو خود، صاحب زیبایی و جذابیتی خاص هستی.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبای چمن، تو در میان همه خوبان به راستی زیباترین هستی و تمام خوبیها در نام تو به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در دلش غم و اندوه دارد و از تو قدرت و کمکی نمیبیند، تنها راه حل این است که خودت به او محبت کنی و مشکلش را حل کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی
قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی
گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
[...]
با هر کی تو درسازی میدانک نیاسایی
زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی
تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا
کان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
بردار صراحی را بگذار صلاحی را
[...]
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
[...]
عشق آمد و بر هم زد بنیادِ شکیبایی
ای عقل درین منزل مِن بعد چه میپایی
گر نه سر خود گیری در دستِ بلا مانی
تقصیر مکن خود را زنهار بننمایی
گر با تو مجازاتی بنیاد نهد خاموش
[...]
تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی
سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل
ای صبر، همین بودت بازوی توانایی
در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.