که دهد مرا نشانی ز تو ای نگار جانی
که نشان هر نشانی است نشان بی نشانی
نه ز صورت تو رسمی نه ز معنی تو اسمی
که برون ز هر خیالی و فزون ز هر گمانی
بتو ای یگانه دلبر که شود دلیل و رهبر
نه ترا به حسن مانند و نه در کمال ثانی
مگر آنکه شعلۀ روی تو سوز دل نشاند
بتجلی تو بینند جمال «لن ترانی»
بکدام سعی و کوشش به تو می توان رسیدن
مگر آنکه چهره بگشائی و سوی خود کشانی
نه به جد و جهد مردی به مراد خود رسیدم
نه ز احتمال هجران به وصال خود رسانی
نه مرا مجال درگاه تو تا بسر بیایم
نه تو آمدی که تا سر فکنم بمژدگانی
من و حسرت تو خوردن من و از غم تو مردن
چه در از غمت نیاسود چه سود زندگانی
من و آتش فراقت من و سوز اشتیاقت
که توان ز جان گذشتن نتوان ز یار جانی
چه خوش است صبر بلبل به امید صحبت گل
من و بعد از این تحمل، تو و هرچه می توانی
دل مفتقر ز خونابۀ غصۀ تو سر خوش
ز تو درد، عین درمان، و غم تو شادمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از عاطفه شدید و نفرتی عمیق نسبت به معشوق است. شاعر در تلاش است تا از معشوق نشانی بگیرد و دربارهی حس تنهایی و غم خود سخن میگوید. او میگوید که زیبایی و کمال معشوق منحصر به فرد است و هیچکس به او نمیرسد. شاعر از سختیهای عشق و فاصلهاش با معشوق مینالد و بیان میکند که هر چه تلاش کند، به او نمیرسد و عشقش را تنها با درد و حسرت تجربه میکند. او همچنین به صبر بلبل در انتظار گل اشاره میکند و در نهایت با وجود غم و اندوه، به نوعی امید به وصال را حفظ میکند. احساسات شاعر در قالب غم، عشق و امید به وضوح در این اشعار نمایان است.
هوش مصنوعی: مرا نشانی از تو بده ای عزیز جان، زیرا نشانهی هر نشانی خود نشان بینشانی است.
هوش مصنوعی: نه در ظاهرت نشانهای وجود دارد و نه در معنایت نامی هست. تو فراتر از هر تصوری و بیشتر از هر گمانی هستی.
هوش مصنوعی: ای تنها محبوب من، تو که دلیل و راهنمای من هستی، هیچ کس به زیبایی تو نمیرسد و هیچ کس در کمال به تو شباهت ندارد.
هوش مصنوعی: شعله زیبایی چهرهات در دل من آتش میافکند، مگر اینکه نمایان شدن تو را ببینند که جای هیچکس را نمیگیرد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به تو چه تلاشی باید کرد، جز اینکه تو رو به روی ما بیاوری و ما را به سمت خودت بکشانی.
هوش مصنوعی: نه تلاش و کوشش مردانه باعث شد به خواستهام برسم و نه از ترس جدایی توانستم به وصال آنچه میخواهم دست یابم.
هوش مصنوعی: من نه فرصتی دارم که به درگاه تو بیایم و نه تو به من سراغی از خودت گرفتهای تا بتوانم برایت تبریک بگویم.
هوش مصنوعی: من به خاطر حسرت تو زجر میکشم و از غم تو جان میکَنم. چه فایده دارد از غم تو رهایی نیابم، وقتی زندگی برایم بیمعناست؟
هوش مصنوعی: من و شوق و حسرت دوری تو، مثل آتش سوزی در دل دارم. نمیتوانم از جانم بگذرم، اما این عشق و درد فراق نیز مرا زنده نمیگذارد.
هوش مصنوعی: صبر بلبل در انتظار لقاء گل بسیار دلنشین است و بعد از این که سختیها را تحمل کردی، تو و هر چه در توان داری، به کار بگیر.
هوش مصنوعی: دل نیازمند به غم و اندوه تو، از یاد تو خوشحال است. درد تو برای او مانند درمانی است و غم تو به شادمانی بدل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غم تو خجسته بادا، که غمیست جاودانی
ندهم چنین غمی را به هزار شادمانی
منم آنکه خدمت تو کنم و نمیتوانم
تویی آنکه چاره من نکنی و میتوانی
ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی
که ندیدم از تو بوئی و گذشت زندگانی
دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری
که خبر نبود دل را که تو در میان جانی
ز غمت چو مرغ بسمل شب و روز میطپیدم
[...]
به صبا پیام دادم که ز روی مهربانی
سحری به کوی آن بت گذری کن ار توانی
چو رسی به آستانش ز ادب زمین ببوسی
ز من ای صبا پیامی بدهی بدو نهانی
سر زلف مشکبارش به ادب مگر گشایی
[...]
هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی
که ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانی
بزن آب سرد بر رو بجه و بکن علالا
که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی
که چراغ دزد باشد شب و خواب پاسبانان
[...]
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.