چشم خراج عشق ستد خون ناب را
معزول ساخت عامل دیوان خواب را
من جان حلال کردم اگر خود کند قبول
سلطان درد عشق تو ملک خراب را
ساقی میار باده کزین جام آتشین
ترسم جگر پر آبله گردد شراب را
ای کوثر مراد ندانم که چون کنم
گر بازگیری از من مستسقی آب را
شب کی رسد به صبح که اشراق از غمت
گل کرد ز آب دیده ره آفتاب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف و بیان احساسات عمیق عاشقانه پرداخته است. شاعر به درد و رنج عشق اشاره میکند و از تاثیرات آن بر روح و جانش میگوید. او عشق را به عنوان یک سلطانی میبیند که زمین را ویران کرده و به جستجوی شراب و نوشیدن میپردازد. شاعر همچنین نگران است که شراب بر دلش آسیب برساند و به دنبال روشی برای فرار از غم و درد عشق است. در نهایت، او به این امید است که روزی غمهایش به صبحی روشن تبدیل شود.
هوش مصنوعی: چشم عشق، جان و زندگی را به بهای خود میگیرد و باعث میشود که نقش و تاثیر دیوان خواب و خیال، کمرنگ شود.
هوش مصنوعی: من برای عشق تو جانم را تقدیم کردم، اگر تو بخواهی و قبول کنی، این دنیای ویران را به سلطنت خود در میآوری.
هوش مصنوعی: نرویدای، لطفاً مشروب را بیاور، زیرا میترسم از این جام آتشین، کیسه دلنگرانم دچار زخم و خشونت شود.
هوش مصنوعی: ای کوثر، نمیدانم چگونه با تو رفتار کنم اگر مرا از آب بگیری.
هوش مصنوعی: کی به صبح خواهد رسید که نور صبح به خاطر غم تو، اشک من را به گل تبدیل کرده و راه آفتاب را مسدود کرده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را
وی بر خطا گزیده طریق صواب را
در مستی ار ز بنده خطایی پدید شد
مست از خطا نگردد واجب عقاب را
گر در گذاری از تو نباشد بسی دریغ
[...]
ساقی کمی قرین قدح کن شراب را
مطرب یکی به زخمه ادب کن رباب را
جام از قیاس آب و می از جنس آتش است
ساقی نثار مرکب آتش کن آب را
بفکن مرا به باده ای و مست و خراب کن
[...]
گر ماهِ من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشمِ جادویِ عابدفریبِ او
بر چشمِ من به سِحر ببستند خواب را
اوّل نظر ز دست برفتم عنانِ عقل
[...]
دیوانه می کنی دل و جان خراب را
مشکن به ناز سلسله مشک ناب را
بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال
تو خون من بریز ز بهر ثواب را
بوی وصال در خور این روزگار نیست
[...]
زان پیش کاتصال بود خاک و آب را
عشق تو خانه ساخته بود این خراب را
مهر رخت ز آب و گل ما شد آشکار
پنهان به گل چگونه کنند آفتاب را؟
تا کفر و دین شود، همه یک روی و یک جهت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.