عشق آتش در مذاقم آب حیوان کرده است
می پرستی فارغم از کفر و ایمان کرده است
جان فدای آن کمان ابرو که از تیر جفا
هر سر مو بر تنم صد نوک پیکان کرده است
جز سر زلفش پریشانی مبیناد آنکه او
خاطر ماهم چو زلف خود پریشان کرده است
آنچه با جان اسیران کرد چشم مست او
کافرم گر هیچ کافربا مسلمان کرده است
هم مزاج روزگار آن خوی آتشناک او
خانه آسودگی با خاک یکسان کرده است
داده بر باد فنا پیدا و پنهان مرا
آنکه حسن و عشق را پیدا و پنهان کرده است
صد هزاران جان فدای خامه استاد صنع
کاین همه صورتگری بر لوح امکان کرده است
نرخ جام باده جان کرده ست پیر می فروش
مایه هستی ندانم از چه ارزان کرده است
شوخ چشمی کی غم ویرانه جانم خورد
کز سر مستی هزاران خانه ویران کرده است
گفتی اشراق از غم ماهیچ سامانیت هست
آری آری عشق کارم خوش به سامان کرده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بیانگر حال و هوای شاعر در عشق است که همچون آتش در وجودش شعلهور است. او به تحسین زیبایی و جذبه محبوبش میپردازد و با اشاره به تیرگیها و مشکلاتی که عشق برایش به همراه دارد، نشان میدهد که چگونه زیبایی محبوبش قدرتی غیرقابل تصور دارد. شاعر به بیتابی و پریشانی ناشی از این عشق اشاره میکند و بیان میکند که حتی اگر به کفر و بیایمانی متهم شود، باز هم از چشم محبوب خود نخواهد گذشت. همچنین او به تنهایی و ویرانی ناشی از این عشق اشاره میکند و در نهایت میگوید که عشق او را به سمتی خوش و سامان دهنده هدایت کرده است.
هوش مصنوعی: عشق جانم را به تماشا واداشته و مانند آتش درونم را سوزانده است. من به دنبال لذتهای بیخیالی هستم که فراتر از باورهای دینی و مذهبی قرار دارد.
هوش مصنوعی: جانم را فدای آن کمان ابرو میکنم، چرا که تیرهای جفای او باعث شده هر یک از موهای تنم به مانند نوک پیکانها درد کند.
هوش مصنوعی: جز موهای پریشان او، هیچ چیز دیگری دیده نمیشود. او نیز خاطر ما را مانند زلفهای خود به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: آنچه چشم زیبا و مست او بر دل عاشقان فریبا انجام داده، حتی اگر کافر باشد، من هم کافر هستم؛ زیرا او با نگاهش هر کافری را به مسلمان تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: این دنیای پر از تغییر و سختی، ویژگیهای شعلهور و پرحرارت خود را دارد و باعث شده است که آرامش و آسایش انسانها را با مشکلات و چالشها نابود کند.
هوش مصنوعی: آن کسی که زیبایی و عشق را به صورت آشکار و پنهان نشان میدهد، سرنوشت و حال من را به باد فنا داده است.
هوش مصنوعی: صدها هزار جان را فدای قلم استاد هنری میکنم که این همه آفرینش و تصویرگری را بر صفحه وجود انجام داده است.
هوش مصنوعی: قیمت می رازی زنده کننده است و پیر فروش آن را به قیمتی پایین عرضه میکند. نمیدانم این مایه حیات را از چه دلیلی چنین ارزان به فروش گذاشته است.
هوش مصنوعی: سرمست و شاداب خویش، غمهای ناشی از ویرانی و درد را فراموش کردهام، زیرا در این حال، هزاران دل و خانه را به خاطر شوق و محبت خود ویران نمودهام.
هوش مصنوعی: گفتی نور و روشنی از غم تو بینظم و بیسامان است، اما من میگویم که عشق من اوضاع را به خوبی تنظیم کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بادهی صافم خلاص از آب حیوان کردهاست
فتوی پیر مغان کار من آسان کردهاست
بارها دل باز آوردم ز دام میفروش
تا نگه کردم دگر خود را پریشان کردهاست
ایکه میگویی «چرا جانی به جامی میدهی؟»
[...]
سایهٔ سرو بلندت از سر من کم مباد
کو خلاصم از غم شبهای هجران کرده است
مهر گو هرگز متاب از روزن ویرانهام
دردی میخانهام خورشید رخشان کرده است
دجله اشک از بهار شوق طغیان کرده است
رازهای سینه را خاشاک طوفان کرده است
دل گمان دارد که پوشیده است راز عشق را
شمع را فانوس پندارد که پنهان کرده است
زاهد از حسن جهان آرای جانان می کند
[...]
خلق، دشوار جهان را بر من آسان کرده است
تازه رویی بر من آتش را گلستان کرده است
جمع اگر از بستن لب شد دل من، دور نیست
خامشی بسیار ازین سی پاره قرآن کرده است
لنگر تسلیم پیدا کن که بحر حق شناس
[...]
امشب اسماعیل شب را عیدقربان کرده است
هر کسش از بسکه قربانی دل وجان کرده است
روی اوباشد کف موسی وزلف او عصاست
کز ره اعجاز او را شکل ثعبان کرده است
گر نباشد زلف او عیسی ابن مریم از چه رو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.