چندان شب غم آه دل تنگ برآورد
کآیینه صبح از نفسش زنگ برآورد
سرگرم به رسوایی عشقیم که ما را
ز اندیشه ناموس و غم ننگ برآورد
در خرمن صبر من دیوانه زد آتش
هر آه که دور از تو دل تنگ برآورد
لاله پی بگرفتن دامان تو دستیست
کز خاک، شهید تو به این رنگ برآورد
شد بر رخ میلی در غم بسته که آن شوخ
از آب و گل صلح، در جنگ برآورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به عشق و غم سخن میگوید. او بیان میکند که شب با غم و دلتنگی سپری شده و حتی صبح نیز صدای آه و غم را به همراه دارد. عشق برای او رسوایی به همراه آورده و افکارش را از ناموس و ننگ دور کرده است. او به صبر خود اشاره میکند که در اثر دوری از معشوق به آتش میکشد. در نهایت، شاعر به زیباییهای معشوق و حسرتی که از دوری او احساس میکند، اشاره میکند و میگوید که معشوقش زیبایی و شادی را در دل غم و درگیریها به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: شبهای طولانی غم و اندوه چنان بر دل تنگ فشار میآورد که نفس صبح مانند آیینهای که زنگار را از خود میزداید، تازگی و روشنی خود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ما در دل عشق مشغول به کارهای خود هستیم و به خاطر بیپرواییهای عشق، ما را از فکر به حیثیت و شرم و ننگ دور کرده است.
هوش مصنوعی: در انباشت صبر من، شگفتی به پا شده است؛ هر آهی که از دل تنگ و دوریام از تو بلند میشود، مانند آتش به خرمن صبرم میزند.
هوش مصنوعی: لالهای که از خاک به رنگ سرخ برمیآید، نشانهای است از عشق و دردی که برای تو، ای معشوق، وجود دارد. این گل به خاطر تو روییده و نشاندهندهی فداکاری و جانفشانی است که برایت انجام شده است.
هوش مصنوعی: در چهرهام دلی از غم به وجود آمده که آن دلبر بازیگوش، در زمانی که صلح برقرار است، به جنگ و جدل میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد
لعل لبت از خون دلم رنگ برآورد
برگریه و زاری و فغان من درویش
صد ناله زار از دل چون چنگ برآورد
با یاد گل روی تو ای سرو گلندام
[...]
دود از دل من باده ی گلرنگ برآورد
زین خرقه ی تر آینه ام زنگ برآورد
هر بار نمی برد چنین مطربم از دست
این بار ندانم که چه آهنگ برآورد
عشق آمد و در چاه فراموشیم افگند
[...]
گل آمد و لعلم ز دل سنگ برآورد
اشک ز تماشای چمن رنگ برآورد
می خواست ز مرغان چمن شور برآرد
یک نغمه مغنی به صد آهنگ برآورد
عشق آمد و در شهر دل آیین خرد دید
[...]
از طوطی من روی سخن رنگ برآورد
این آینه را حرف من از زنگ برآورد
از ننگ طمع نام نبود اهل سخن را
این طایفه را نام من از ننگ برآورد
فریاد کز این نغمه شناسان مخالف
[...]
چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد
خون دل من عاقبت این رنگ برآورد
نه غنچه این باغم و نه لاله این دشت
عشق از چه سیهبختم و دلتنگ برآورد؟
در بزم تو امشب به دلم خوش اثری داشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.