روز خورست ای به دو رخ همچو خور
تافت خور از چرخ فلک باده خور
باده خور و نیز مرا باده ده
خوبی احوال زمانه نگر
عدل جهاندار ملک ارسلان
باغ ارم کرد جهان سر به سر
آنکه چو او شاه به جود و به عدل
چشم فلک نیز نبیند دگر
تا بود از تاج سر افراز ملک
باد به گیتی ملک و تاجور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز ابر سیهروی سمنبوی راد
گیتی گردید چو دارالقرار
گر نکشی سر ز برم ای پسر
عمر برم با تو به شادی بسر
ور ببری پای خود از دام من
دست من و دامن تو ای پسر
بر سمن از مورچه داری نشان
[...]
ای در تو مقصد اهل هنر
بر در تو حادثه نکند گذر
منهزم از خلق تو خیل فساد
منتظم از نطق تو عقد گهر
خدمت تو پیشهٔ هر کامگار
[...]
گر سخن راست بود جمله دُر
تلخ بود تلخ که الحقُ مُر
رحم کن ار زخم شوم سر به سر
مرهم صبرم ده و رنجم ببر
ور همه در زهر دهی غوطهام
زهر مرا غوطه ده اندر شکر
بحر اگر تلخ بود همچو زهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.